گنجور

حاشیه‌ها

علی بهنام در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:

بادرود . خواهش میکنم اگر کسی معنی عبارت : للحروب رجال  را میداند توضیح بفرماید . دربیت :  مبارزان طریقت که نفس بشکستند/ به زور بازوی تقوی وللحروب رجال . باسپاس فراوان 

آرمان آریانا در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۲ - مقالت هفتم در فضیلت آدمی بر حیوانات:

دوستان یه سوال 

اونجا که میگه

عقل و طبیعت که تو را یار شد، قصه آهنگر و عطار شد

منظور کدام قصه هست؟

داستان اهنگر و عطار چیه

نوید خسروانی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

این غزل را مرحوم استاد شجریان همراه مرحوم استاد نریمان و استاد موسوی در بیات اصفهان اجرا کرده‌اند در برنامه‌ی «ساقی‌نامه» و شبکه‌ی من‌وتو اجرای تصویریِ آن را هم پخش کرده است.

الهام عظیمی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » سرود کبوتر:

دکتر زرین‌کوب در کتاب «شعر بی دروغ، شعر بی نقاب» این شعر بهار را با این شعر آغاجی بخاری قابل قیاس دانسته‌اند:

به هوا درنگر که لشکر برف

چون کند اندرو همی پرواز

راست همچون کبوتران سپید

راه‌گم‌کردگان ز هیبت باز

حامد سلطانیان در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۷:

شعر بسیار فوق‌العاده ای که از چشم همه گم مانده است.

در این ابیات، قدرت عشق و عتش مولانا به شمس را بیان می کند.

و بگمانم ارتباط مستقیمی با بیت

در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام

وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

دارد. بردن نام عشق و غیرت ورزی بر نام عشق درجات اعلائی را نمایان می کند.

و بدون شک مولانا سناریو و صحنه پردازی بی مانند و بی همتایی برای به تصویر کشیدن عشق خود به شمس خلق کرده که از تدبیر در آن مایه آرام جان می شود... 

شبی مولانا دل را گم می کند، بدنبال او می گردد، دل را در مناجات می بیند، صدای غیبی از او نام معشوقش را طلب می کند، که در های عاشقی بر او باز شود، دل مقاومت می کند تا شب تمام می شود و سحر در سپیده دم دل نام تبریز را از صدای غیبی شنید و بی هوش شد و چون بی هوش شد هاتف متوجه شد که عاشق شمس است...

در آخر توصیه می کنم فیه ما فیه مولانا و مقالات شمس و شرح کامل تعاریف، ویژگی ها، صفات، کاربردها، قدرت و توانایی های دل را در کتاب کیمیای سعادت و یا احیا علوم ابوحامد محمد غزالی را بخوانید...

امیر شریعتی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۲۹ در پاسخ به محمد رضا قاضی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۸ - حکایت آن دزد کی پرسیدند چه می‌کنی نیم‌شب در بن این دیوار گفت دهل می‌زنم:

در خوانش کلی و مرجع هر دو مطرح هست

چه (کار)  می کنی و چه می کنی 

اما با توجه به معنا و قافیه سنی چه می کنی (از کندن)  ملموس تره

امیر شریعتی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۸ - حکایت آن دزد کی پرسیدند چه می‌کنی نیم‌شب در بن این دیوار گفت دهل می‌زنم:

چه قدر حضرت مولانا دقیق کدگذاری کرده و مفهوم رو در قالب بی جان کلمات ریخته و به ان ها روح دمیده 

خیلی از کارهای نابجای ما اصطلاحا گندش بعدا در می اد 

وهاب جرجانی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۵۳ در پاسخ به جواد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۲:

درود بر شما عزیز

در کلام مولانا جایی برای معیارهای و محدودیت ها و خط کشی های ذهنی وجود ندارد شاه اینجا استعاره از خداوند و اگاهی کامل است و هیچ ارتباط با موجودیت های فیزیکی ندارد

خمش در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:

به نظر بنده عمیق ترین مفاهیم در این شعر از بیت شماره ۵۲ شروع میشه و دوست دارم این مفاهیمو با شما به اشتراک بزارم ... میگه احساسات منفی و ناراحتی و دلتنگی های ما در واقع  محسوسات هستند و هیچ شکل و وزن و اندازه ای ندارند و فقط محسوسن ! قابل لمس نیستند و با چشم سر دیده نمیشن ، و وقتی یک روشی و کار نیکی رو ترک کردی ته دلت احساس دلهره و اضطرابی حس میکنی ، قبل از اینکه این محسوسات تبدیل به عینیات بشن زود باش کاری بکن و برطرفش کن ، تا قبل از اینکه زنجیری بشه و از علاوه در دلت ، پاهاتو هم به زنجیر بکشه ... در واقع مولانا میخواد بگه تمام این محسوسات از حالت حس و غیر عینی بودن ، اگه برطرف نشن تبدیل به مشکلات عینی میشن و قفلی که قبلا روی دلت بوده تبدیل به زنجیر پاهات میشن ! در بیت ۵۶ میگه همه ی این گناهانی ک انجام میدیم بعد از مرگ از حالت محسوس به حالت عینی در میان و بعد مرگ باعث عذاب ما مشین و برای فهم مطلب یک مثال بسیار شیرین و دلچسب میزنه : وقتی یک دزد ، دزدی میکنه ته دلش یه حس اضطراب و نگرانی داره ولی بهش توجه نمیکنه ، و هرچه بی توجهی میکنه این محسوسات آتیششون بیشتر میشه تا جایی که تبدیل به عینیات میشه و اون دزد دستگیر میشه و میفته زندان ! در واقع اون میله های زندان هموه ی اون نفرین ها و گناهانی هستش که بهشون بی توجه بوده ، بندی که بر دلش بوده بر اثر بی توجهی ، تبدیل به بند پا شده و اونو به بند کشیده ... 

زبان قاصره از بیان اینهمه مفهوم و عقل در حیرته از این عمق نگری مولانا ... 

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۵۳ در پاسخ به 7 دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۸ - گفتار اندر سلامت گوشه‌نشینی و صبر بر ایذاء خلق:

بر پری فعل و به معنی پریدن  است

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۵۱ در پاسخ به علی سنجرانی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۸ - گفتار اندر سلامت گوشه‌نشینی و صبر بر ایذاء خلق:

ملک از آسمان میاد و شکل درست( اگر بر پری چون ملک ز آسمان) می باشد

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۱ در پاسخ به سایه هیچ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۸ - گفتار اندر سلامت گوشه‌نشینی و صبر بر ایذاء خلق:

حیلت هست

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۷ - حکایت درویش صاحب‌نظر و بقراط حکیم:

مرا کاین سخنهاست مجلس فروز

چو آتش در او روشنایی و سوز

نرنجم ز خصمان اگر بر تپند

کز این آتش پارسی در تبند

  سعدی به دشمنان زبان پارسی  مباهات و فخر می فروشه و می گه از بی قراری های این دشمنان رنجشی ندارم چون اینان از شیوایی زبان پارسی دارن می سوزند و برتری کلام خودش رو به رخ می کشه

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۷ - حکایت درویش صاحب‌نظر و بقراط حکیم:

چرا طفل یک روزه هوشش نبرد؟

که در صنع دیدن چه بالغ ، چه خرد

بقراط میگه چرا کودک یک روزه نتوانست هوش و حواسش را ببرد؟ در حالی که اگر منظور دیدن آفریده باشد، تفاوتی میان آفریده بزرگسال و آفریده خردسال وجود ندارد...  ودل در گرو معشوق پریچهر دادن رو به خدا ربطش نده  و اشاره به همان آیه قرآنی که در شتر هم تامل میشه کرد و بیت بعدیست اگه  منظور آفریدگار باشه .

جباری در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:

ضمن ادای احترام، این چه استدلالی است که هجای کوتاه در پایان مصرع نمی‌آید؟ «لات» در فاعلات یک هجای کشیده است و قرار نیست در چنین موردی «ت» پایانش را بلند فرض کنیم. قدما مبنا را برحروف قرار می‌دادند و نامگذاری می‌کردند (فاعلات= فاعلن)

محسن حیدرزاده جزی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۴:

ظاهرا در مصراع سوم بباز درست است نه بباز

فرزند در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱:

به تخت کئی بر بهار منی یعنی چه؟

احسان شهیدی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۵ در پاسخ به نیما دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

دقیقا. به گفته ی آقای محجوب اکثر نسخ معتبر قدیمی «سر در گل» نوشته اند. طبق توضیح ایشان خم مِی را به سرش گِل میگرفته اند که هوا مِی را فاسد نکند، نه این که پایش را در گِل فرو کنند. این تناسب معنایی زیبایی دارد با به سر گِل گرفتن به هنگام عزا و «خون در دل» بودن خم مِی. هرچند شاید تصویر «پا در گل» به ذهن نزدیکتر باشد، «سر در گل» دقیق و متناسب و زیباتر، و از همه مهمتر مطابق نسخ معتبر قدیمی است. 

نادر.. در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

سین‌ها

کین‌ها

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۱۲ در پاسخ به کتایون فرهادی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:

آقا فرهاد

سپاس و آفرین فراوان

دستت هرگز مریزاد

۱
۱۰۱۸
۱۰۱۹
۱۰۲۰
۱۰۲۱
۱۰۲۲
۵۴۶۰