همایون
همایون در ۴ روز قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲:
گاه با مردمی بر میخوریم که به دانش خود می بالند و همه چیز را بهم می بافند تا مبادا گوشه ای از جهل خود را ناپوشیده بگذارند!
اینها خودخواهی و خودپسندی خود را با چاپلوسی بدست می آورند با این بنیاد که من آنم که رستم بود پهلوان، میتوان به آنان بی توجه بود چون مرد میدان نیستند و در سایه ها بسر میبرند و با کمترین بانگی ناپدید میشوند در برابر آنهایی که فرمان آنان بدست هستی است و بسیار اندکند اینان بیشمارند ناگزیر جلالدین به گونه های بسیار آنها را رسوا میسازد و کوچکی شان را هویدا میسازد
ما ایرانیان نیز شوربختانه بسیار ازاین مخنث های نازا و سترون داریم که سرزمین مان را و فرهنگ سترگ ما را می خشکانند و می آلایند
همایون در ۴ روز قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۳:
از غزل های طلایی
در فرهنگ ایران دو آینه هست که زنگار نمیگیرد یکی شاهنامه فردوسی و دیگری ماهنامه و شمس نامه جلالدین که مثنوی و دیوان شمس نامیده میشود در شاهنامه مردم در میدان از دین مداران شکست میخورند و در ماهنامه نبرد به پیش برده میشود
این آینه ها برای نمایش زندگی مردم است که بازتاب هستی است، خورشید بیرون و شاه درون
در استوره جمشید شاه و خورشید با هم یکی میشود
همایون در ۵ روز قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۶:
غزلی جانانه و طلایی و شبتابی
غزلی پهلوانی و دستانی
فراتر از فهم و دانش از دل و پندار نیک
غزلی از تبار شمس و آفتابی
چارپر و شاهی و میدانی
همایون در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
غزل بسیار زیبا و جانانه و هنرمندانه در وصف شمس تبریز و آشنایی و جدایی اش با جلالدین که چگونه هم او را و خود را چون پرچم در جهان به رخس و افراختگی درآورد و نیرومندی و توان شمس در برگزیدن و دگرگون ساختن و پرورش کسی چون جلالدین را میرساند
همایون در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:
غزل بی ارزش و عربی آبکی، مربوط به دوران جاهلیت جلالدین است که مست مقام درویشی و آلت دست حاکمیت ترکان سلجوقی است تا اینکه شمس پیدا شود و این بچه بلخ که از تبار فرهنگ ایرانی است را از بند برهاند، بیت زیر در این غزل از نظر ترکیب واژگان ارزش استنادی دارد که نماد شیر و خورشید و شمشیر را یکجا آوردهاست
بد لعلها پیشش حجر شیران به پیشش گورخر
شمشیرها پیشش سپر خورشید پیشش ذرهها
مانند بیت زیر از شاهنامه که وصف زال است از زیان سام پس از سپردن سیمرغ دستان را به پدرش
بر و بازوی شیر و خورشید روی
دل پهلوان دست شمشیرجوی
همایون در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۰:
غزل الحاقی است و بسیار سبک و بی ارزش
همایون در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۰:
غزل سبک و کم ارزشی است که میتواند الحاقی باشد
همایون در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۶:
عرفان بازاری و کلیشه ای باب طبع پادشاهان ترک غزنوی و سلجوقی که بساطی در برابر خلفای بغداد گسترده بودند و عرفای زمانه را به خدمت میگرفتند و یا شاعرانی برای خوشایند آنان شعر میسرودند
همان چیزی که شمس با آن می ستیزد و جان خود را می بازد
همایون در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۳:
پس از ملاقات شمس و آموزش های اوست که جلالدین به عرفان تازه ای روی می آورد که انسان در آن نقش اصلی دارد نه خدا، این غزل از عرفان رایج سلجوقی و غزنوی است که به پیش از شمس برمیگردد
همایون در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۵:
خوب است که راز و رمز های جلالدین را در عشق شمس بررسی نمود که در هر غزل به شیوه ای به میان آورده میشود، در این غزل عشق شمس را یک راه دور شدن از خود جسمانی و خواهشی و چاره ای و روشی در پختگی و رهایی از دنیای مادی و حیوانی و رسیدن به خود برتر میداند که روشی نو و آفریده جلالدین است در حقیقت او عشق شمس را هر روز گسترش می بخشیده است و از آن برخوردار میشده است تا از اسارت و بیهودگی عشق خدا که عارفان دیگر از آن سود می جستند رها شود و سپس خود بگونه ای معشوق دیگران شود و روشی تازه در عرفان پدید آورد که عملی تر و ملموس تر و واقعی است و در آن انسان نقش تعیین کننده و پیش برنده دارد
هر زمان خود را به سوی پردهای
حیله حیله پیشتر انداختیم
همایون در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۲:
میتواند از غزل های پیشین باشد که تصوف دینی سلجوقیان و رایج روزگار بوده، همان جایی که شمس دست او را از منجلاب میگیرد و رها میسازد
همایون در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:
این غزل با صراحت و آشکارا مقام شمس را بالاتر از هر وجودی در هستی میبرد از پیامبران خدا ونیز خود خدا
اگر بخواهیم دلیلی برای آن بجوییم سه گونه میتوان اندیشید، نخست ستیز آشکار با کسانی که شمس را میکشند و دوم حضور واقعی شمس که میتواند او را از هر موجود ذهنی و تاریخی برتر سازد و سوم نقشی که شمس در تحول جلالدین داشته و او را از یک فرد دینخو و پایبند به عرفان دینی رها ساخته وبه یک انسان آزاد و رها و آفرینشگر دگرگون ساخته واینک دوری و نبودن او اینچنین او را بزرگ نمایان میسازد
همایون در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۵:
غزل مبتدی عرفان بازاری سلجوقی و کلیشه ای
همایون در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۸:
غزل بازی گونه ومبتدی و خودنمایی قافیه و ردیف نشانه تصوف و عرفان رایج و بازاری سلجوقی
همایون در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۸:
این غزل بسیار قابل تامل است و یافته های جلالدین از دل و عشق است و صورتی که بسیار نزدیک به انسان است ولی انسان نیست و چنین صورتی و هستی میتواند عشق عرفانی جلالدین را شکل ببخشد، شاید تصور شود که او مثل غزل های دیگر از شمس میگوید ولی اینطور نیست هرچند واژه شمس هم در غزل هست ولی از غزل های پیش از ملاقات شمس است و نشان میدهد که چگونه ذهن او آماده شکار شدن بدست ویرانگری چون شمس تبریز است
همایون در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۶:
شمس و جلالدین کوششی نمودند تا فرهنگ از بیراهه خود بازایستد و براه درست درآید هرچند کوشش از سوی شمس بود در ویرانگری کژراهه ها و تلاش جلالدین در ادامه راه بی حضور شمس پیش رفت
او همواره غیبت شمس را حس میکند چون ویرانگری بسیار ضروری است ازاینرو که کژراهه بسیار طولانی است و بسادگی نمیتوان از آن بیرون آمد
جلالدین تلاش خود را با حسامدین دنبال میکند اما حضور شمس همواره نیازی است پایه ای که نمیتوان آنرا پر کرد کار شمس را نمیشود تقلید کرد یا آموخت
توان تخریب را هرکسی ندارد مغز انسان بیشتر آموزش و تقلید را پذیراست
همایون در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۹:
از غزل های اولیه که تمرین شعرگفتن و قافیه بستن و بازی با معنا های خشک عرفانی در آن هویداست
همایون در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۳:
کار سترگ جلالدین همانا به هستی آوردن عشق است، عشق گم و گنگ آسمان به زمین می آید و عاشق اینگونه خود معشوق میشود این کاری از تبار جمشید و فره جمشیدی است، برترین شاه در فرهنگ ایران
همایون در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
به هر روی شیوه عشق ورزی جلالدین به شمس در این غزل به گونه ای شیعه شدن یک مسلمان سنی مذهب را نشان میدهد لیکن او امام خود را خود می سازد و از شیعه شدن مذهبی دوری میکند چون از مذهبی بودن چندان بهره ای نصیبش نشده است
همایون در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
غزل صادقانه از علت عشق وافر به شمسدین
انسان اگر دوستی نداشته باشد که بسیار مریدی کند او را و ارادت سرشار به او بورزد و با او مستی و بیخودی کند آنگاه احساس بی ارزشی و بیهودگی میکند. این فرمول و دستورکار را همه به نوعی در زندگی بکار میگیرند ولی جلالدین با بزرگ کردن دوست خود یک دستورکار تازه خلق میکند و آن بزرگ کردن خود است با بزرگ کردن دوست خود و این دور تسلسل را میتوان تا پایان عمر طی کرد و با آن سماع کرد وغزل ساخت