در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها نظام قاری مصرع یا بیتی از جلال عضد را عیناً نقل قول کرده است:
-
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۸ :: جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۷۵
نظام قاری (بیت ۱): شنیده ام که بدستار گیوه میگفت - (تو آفتاب بلندی و من چنین پستم)
جلال عضد (بیت ۱): تو آفتاب بلندی و من چنین پستم - به دامنت چه عجب گر نمی رسد دستم
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۹ - سید جلال الدین عضد فرماید:جان ما دوری زخاک کوی جانان برنتافت - کوی جانان از لطافت زحمت جان برنتافت
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۵۲:جان ما دوری ز خاک کوی جانان برنتافت - کوی جانان از لطافت زحمت جان بر نتافت
-
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۸ - خواجوی کرمانی فرماید:ایا صبا گرت افتد بسوی دوست گذار - نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸:به صحن گلشن گیتی ز اعتدال بهار - صبا بساط زمرّد فکند دیگر بار
جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - فی مدح السلطان ابواسحق اناراللّه برهانه:نسیم غالیه سای است و صبح غالیه بار - کجاست ساقی و کو باده گو بیا و بیار
-
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶ - مولانا جلال طبیب فرماید:بده ساقی شراب لایزالی - بدست عاشقان لاابالی
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۶۸:بده ساقی شراب لایزالی - به دست عاشقان لاابالی
-
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶ - سید جلال الدین عضد فرماید:ای برگ گل سوری از خار مکن دوری - از خار مکن دوری ای برگ گل سوری
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۶۶:ای برگ گل سوری! از خار مکن دوری - از خار مکن دوری، ای برگ گل سوری!
-
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۸:شنیدهام که به دستار گیوه میگفت - (تو آفتاب بلندی و من چنین پستم)
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۷۵:تو آفتاب بلندی و من چنین پستم - به دامنت چه عجب گر نمی رسد دستم
-
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۱:ترجیح شعر اطعمه بر البسه نهند - مشتی حریص کسنه کاسه کجا برم
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۸۹:گرچه غریق بحر مضایق چو لنگرم - آخر دلی وسیع چو بحری ست در برم
-
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۳:قدک صوف از سجیف خوش نگردد - تو صندل باف خود ضایع مگردان
جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۴۵:نرگس بشد و ابر بَرو شد گریان - گل آمد و باز گشت عالم خندان
-
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۶:با کمان حلاج گفت کتو - (همه کوشیم تا چه فرمائی)
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷۸:تا بدو کرده ام تولاّیی - کرده ام از جهان تبرّایی
-
نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱:ایجامه کهنه تار و پودت شده سست - تا چند کنم پاره ات از وصله درست
نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۲:بر حلقه آن انگله چون کو پیوست - گوئی که زره زشست پیکان بنشست؟
جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۷:ای زلف تو یک کمند و بل پنجه شست - سر تا به قدم پیچ و خم و چین و شکست
-
نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:آن جوزگره نگر بصوف اخضر - چون سرو که او گوز کلاغ آرد بر
نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۱:باریش بزرگ گفت دستاری سر - در زینت و تمکین ز توام من برتر
جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۲۹:ای بارگهت ز چرخ گردان برتر - مرّیخ ترا خنجر و خورشید سپر
جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۳۰:بگذشت به طرف چمن آن ماه سحر - قدّش چو بدید سرو بر راه گذر
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵:گفتم که چو دریاست گهرپرور میر - شک نیست که دریاست ولی خس پرور
-
نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۴:پرداخته گرباس گهی کاهی خام - گه صوف حلال و گاه کمخای حرام
جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۳۷:گویند که جمشید به کف داشت مدام - جامی که جهان نمای بود آن را نام
-
نظام قاری » دیوان البسه » مناظرهٔ طعام و لباس » بخش ۱:ای برادر سخن عروسی دان - که معین نداشت پوشش و خورد
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۷۸:با لبت اتّفاق خواهم کرد - نمکی بی نفاق خواهم خورد
-
نظام قاری » دیوان البسه » مناظرهٔ طعام و لباس » بخش ۲ - صفت خواب دیدن و حمام:اکر تو آدمی اعتقاد من اینست - که دیگران همه نقشند بر در حمام
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۷۳:رسید وقت صبوحی بیار ساقی جام - به یاد بزم صبوحی کشان دُرد آشام
-
نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ:چه اندازی آن صوف سرسبز را - بجائی که هرگز نروید گیا
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰:هر آن کس که دیده ست آن خاک پا - نیاید به چشمش دگر توتیا