گنجور

 
نظام قاری

بده ساقی شراب لایزالی

بدست عاشقان لاابالی

در جواب آن

زبالاافکن شرب و نهالی

شدم سرپا برهنه لاابالی

بدستان آن علم از زر نظرکن

کان الشمس فی جوف الهلال

کسی کز رخت کهنه حسن نوجست

اضاع العمر فی طلب المحال

هوای حجله داری شب مکن خواب

و من طلب العلی سهر اللیالی

درر از بحر حبر موج زن جوی

یغوص البحر من طلب اللالی

اگر خواهی بزرگی بغچه میکش

بقدر الکد یکتسب المعالی

چو گیرم آستینهای سقرلاط

فما اذری یمینی عن شمالی

مشلشل نیز هم در پرده میگفت

ووافقنی اذا شوشت حالی

زخاک ره بخرگه گفته زیلو

ترحم ذلتی یاذالمعالی

عمل کن بر بنات فکر قاری

که تا ازین نمط خصمان بمالی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

چنین زرد و نوان مانند نالی

نکرده‌ستم غم دلبر غزالی

نه آنم من که خنبانید یارد

مرا هجران بدری چون هلالی

نه مالیده است زیر پا چو خوسته

[...]

قطران تبریزی

الا تا بر زمین و بر حوالی

ز دیبا گسترد نیسان نهالی

مبادا گیتی از دو شاه خالی

ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی

ز هر دو خصم پست و دوست عالی

[...]

انوری

مرا وقتی خوشست امروز و حالی

قدحها پر کنید و حجره خالی

که داند تا چه خواهد بود فردا

بزن رود و بیاور باده حالی

رهی دلسوزتر از روز هجران

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

بنانک مستعد بالنوال

و شأنک غالب فی کل حال

تو آن شاهی که اقلیم خرد را

خجسته طالع و فرخنده فالی

و امرک لو خصصت به الثریا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه