شبی در واقعه دیدم که بحمامی رفتمی که خشت دیوارش از مله پیچیده بود و کج اندودش از نمد سفید . جارو؟ از صندل یاف و مقرنس از تافته سفید. گرد خرگاه دایره از قطنی آسمانی و جام از پنبه کنا. قفص بالای آن ازدام سر عروسان و فرش از حصیر و سنک اتابکی. صفه اش از بالش نطع بروجی. آب سرد از خشیشی و آب گرم از سنجاب. دری داشت از تخته پوستین . کیسه از وصله ترتیبی و شانه از ریشه میان بند مصنف و بردک از قطعه صوف مربع مشکین. چون در آنمقام بنشستم گفتم
گرت گذر فتد ایگلکنه سوی حمام
بجان فوطه که یاد از برهنکان آری
ناگاه شخصی درآمد
شخصی که خیالست بخوابش دیدن
قامتش برعنائی علم. سرش ازان گوی که علاقه بندان بهیئات قندیل میسازند. مویش از مشلشل بود ندانستم یا ابریشم خیاطه مشکین. فرقش از علم سفید سر شده بود معلوم نکردم یا از خط ابیاری کافوری. پیشانی از نیمه عصابه کلاه از مروحه نخودی و گرهی چون چین قبادرو. رویش از اطلس ارغوانی و عارض از نرمدست گلگون. خالش از گلی مشکین که دلبر نقشدوز بر عذار کتان قر می زند و خط از سقرلاط سبز. اگر ریشش بودی نعوذبالله گفتمی از تسمه قندس. چشمش بعینه از دو چشمک که در طاقیه اطفال جهه چشم زخم دوزند و مژگان از تیغهای سمور. ابر و از محراب سجاده و بینی از ترکی توبی جبه. لب از ابریشم قرمزی و دهان از انگله جیب. دندان از دو رسته بخیه پیوسته و زبان از سوزندان سوسی. گوش از دو گل که دالدوزان در شرب مقفل اندازند. زنخدان از گردکی ابریشم سیبکی و غبغب از چین مقنعه.گردن از کتان صاحبی مدور پیچیده. پشت از شانه باف و میان از موی بند. سینه از شکم قاقم. دل از خارا و جان از شیرین باف. نفس از گرد یزدی. بر از حریر چینی. شکم از متکاوناف از نافه مشک یا گرهی که سررشته در آن کم بود انگشتان ازدم قاقم و ناخن از چیده کمخای ناخنک. انگشترینی در دست نگینش ازان چهار گوشه که در علم دستار مغرق بود و باهوازین؟ خاتم از شریت جامه زربفت. ساعد دست از والا و ساق از خاص خانشاهی. ران از کیسه و زانو از دو میان بند مصری پیچیده. نشستنگاه از بسته برتنک نائینی. هر دو پای ازان هر دو ماهی که پوستین دوزان از قاقم دوزند سطلی در دست از فتراک مصنف وبگرد آن این بیت مسطور.
آنرا که هست مشرب ارباب معرفت
سرچشمه وجود بگو هم زما طلب
فوطه بسته بود از پوشی قلمی. چنین صورت که بقلم نتوان کشید در سراپای او متحیر ماندم. سلام داد جوابش گفتم و این بیت خواندم
اکر تو آدمی اعتقاد من اینست
که دیگران همه نقشند بر در حمام
ازین بیت بمحل لطف طبعم را معلوم کرد. بقر این بدانست که من(نظام البسه ام) کفت سبحان الله معنی تست که مرا بتو رسانیده. در اندیشه که حمام گرم و این رختها حرارت بر حرارت غالب خواهد بود. دیگر انکه در کنار حوض ایستاده بود و حمام بوجود او قائم از ترس انکه مبادا آب گرم با سرد نیامیخته بر سرم فرو ریزد از بستر خواب بجستم. اکنون اگر کسی را دغدغه تعبیر از افزار او باشد که از چه قماش بود بخلوت در خاطرش بنشانم. باری هزار شکر که مرا با اینشخض لمسی و مسی اتفاق نیفتاد و گرنه احتمال داشت که احتلامم واقع شدی و از حمام ناپاک بیرون آمدن شین عظیم بودی. الهی خواب همه را معبر بسعادت دنیوی و اخروی گردان و حمامی چنین ضایع نیز بروزی کس مباد.(اللهم استر عوراتی و آمن روعانی)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: نویسنده در یک شب در حمام به توصیف جالب و تفصیلی فضای آنجا میپردازد. دیوارها و تزئینات حمام به زیبایی توصیف شدهاند و شخصی با ویژگیهای بسیار خاص و زیبا وارد میشود. نویسنده به جزئیات ظاهری این شخص و زیباییهایش اشاره میکند و او را به عنوان یک نیمه خواب میبیند. این شخص از قضا از او سؤالی درباره زندگی و حقیقت میپرسد که نویسنده را به تفکر میکشاند. نویسنده در پایان میگوید که خوشبختانه در این خواب با این فرد تماس جسمی نداشته و از این رو احساس راحتی میکند، و دعا میکند که خوابهای همه به نفع آنها باشد و از مشکلات جلوگیری کند.
هوش مصنوعی: شبی به مکانی رفتم که دیوارهایش از خشتهایی پیچیده و کج ساخته شده بود و سطح آن با نمد سفیدی پوشانده شده بود. جارو از چوب صندل ساخته شده و مقرنسها از پارچه سفید بودند. دور خرگاه دایرهای، با پارچهای آسمانی تزئین شده و جامها از پنبه ساخته شده بودند. قفس بالای آن از پوست عروسان تشکیل شده و فرش آن از حصیر و سنگهای اتابکی بود. صفهاش از بالشهای نرمی ساخته شده بود. آب سرد از ظرفی خنک و آب گرم از ظرفی دیگر سرو میشد. دری که داشت از تختههایی بههم وصلهکاری شده ساخته شده بود و شانهاش از ریشهای بههم بافته شده بود. زمانی که در آن مکان نشسته بودم، فکری به سرم زد.
هوش مصنوعی: اگر به سمت حمام راهی داری، ای گلچهره، با جان و دل حواست باشد که فراموش نکنی برهنگان را.
هوش مصنوعی: ناگهان کسی وارد شد.
هوش مصنوعی: شخصی که در خواب به سر میبرد و به خیالپردازی مشغول است.
هوش مصنوعی: او ظاهری ارجمند و با وقار دارد. سرش شبیه گویهایی است که علاقهمندان برای تزیین قندیلها درست میکنند. موی سرش شبیه ابریشم سیاه است و نمیدانم که آیا از ابریشم واقعی است یا خیر. فرق سرش با رنگ سفیدش مشخص است، نمیدانم آیا به خاطر دانش اوست یا رنگی دیگر. پیشانیاش نیمی از کلاه را میپوشاند و طرحی زیبا دارد. صورتش از پارچهای نازک و رنگین است و گونههایش مانند گلهای لطیف و زیبا به نظر میرسند. خالهای صورتش شبیه دانههای خوشبو هستند که بر روی پارچهای نرم نقش بستهاند و چشمانش مانند دو الماس درخشاناند. مژگانش ظاهری برجسته و زیبا دارد و بینیاش به فرم خاصی طراحی شده است. لبهایش مانند ابریشم قرمز و دهانش نیز زیباست. دندانهایش مرتب و منظماند و زبانش شیرین و دلنشین است. گوشهایش شبیه دو گل است که در محافل زیبایی جان میبخشند. چانهاش با قوسهای نرم و زیبا مشخص است و گردنش از پارچهای نرم و لطیف پیچیده شده است. سینهاش برجسته و دلی پر از شجاعت دارد. او روحی سرزنده و لطیف دارد و نفسش خوشبوست. بدنش با حریری نرم و لطیف پوشیده شده است. شکمش پرتوان و خوش فرم است. انگشتانش از لطافت خاصی برخوردارند و ناخنهایش مرتب و زیباست. در دستش انگشتر زیبایی دارد که نشاندهنده جایگاه اوست. بازوهایش قوی و پاهایش محکماند، و بهگونهای نشسته که نشاندهنده آرامش و وقارش است.
هوش مصنوعی: آن کسی که از درک و شناخت عمیق برخوردار است، منشأ وجود و هستی را از من طلب کن.
هوش مصنوعی: فوطه به طور کامل بسته شده بود و تنها جزئیاتی را میتوانستی با قلم بیان کنی. وقتی به او نگاه کردم، تا حدی شگفتزده شدم که نمیتوانستم به آسانی او را توصیف کنم. وقتی سلام کردم، جوابش را داد و من هم این بیت را خواندم.
هوش مصنوعی: اگر تو انسان واقعی هستی، به نظر من دیگران فقط در نقشهایی هستند که در یک صحنه ایفای نقش میکنند.
هوش مصنوعی: این متن به بیان تجربهای از یک شخص در حمام میپردازد. او به لطف طبیعی خود اشاره کرده و از توجه فردی دیگر به خود سخن میگوید. این شخص در حال تفکر است که حمام گرم و لباسهای او ممکن است باعث افزایش حرارت بدنش شود. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که در کنار حوض ایستاده و از اینکه ممکن است آب گرم و سرد با هم ترکیب شود و به او بریزد، نگران است. به این ترتیب، با اضطراب از خواب بیدار شده و به این فکر میکند که اگر کسی بخواهد او را قضاوت کند، چه لباسی داشته است و در این باره در دل خود میداند. او بابت اینکه به فردی دیگر در این وضعیت برخورد نکرده، شکرگزار است؛ زیرا میداند که این ممکن است باعث ناخوشی او شود. در پایان، او آرزوی سایهبان و آرامش برای همه میکند و دعا میکند که چنین وضعیتی برای کسی پیش نیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.