رسید وقت صبوحی بیار ساقی جام
به یاد بزم صبوحی کشان دُرد آشام
به طرفِ باغ برآرای بزم چون فردوس
که باد صبح ز فردوس می دهد پیغام
بر آتش دل ما ریز آبِ چون آتش
که کار سوختگان پخته گردد از می خام
بیار باده که ارباب ذوق را به صبوح
گشایشی نشود جز ز پیر خلوت جام
مقام عشق مگو با خرد که ره نبرد
درون بزمگه خاصّ و عام کالانعام
مقام عالی اگر جویی از خرابی جوی
که ما به کوی خرابات یافتیم مقام
من از ملامت مردم ندارم اندیشه
مراد چون نتوان یافت از ملال و ملام
کسی که کام دل از زمانه می خواهد
همین که باده به کامش رسد رسید به کام
دل جلال به زنجیر عشق دربند است
که کی خلاص شود مرغ بال بسته به دام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت به بزم و لذت بردن از زندگی، عشق و شراب میپردازد. شاعر از ساقی میخواهد که جامی برایش بیاورد تا به یاد بزمهای گذشته و دردهایشان بنوشد. او به وصف باغی میپردازد که بوی خوش صبحگاهی دارد و میخواهد با شراب شعلههای آتش دلش را خاموش کند. شاعر میگوید مقام عشق را نمیتوان با خرد دنبال کرد و تنها در خرابات، یعنی محل خوشگذرانی، میتوان آن را یافت. او به انتقادات مردم توجهی ندارد و بر این باور است که وقتی باده به کامش میرسد، دیگر غم و ملالی نخواهد داشت. در نهایت، شاعر احساس میکند که دلش به زنجیر عشق گرفتار است و در آرزوی آزادی از این قید است.
هوش مصنوعی: زمان صبحانه فرا رسیده، بیا ای ساقی، جامی بیاور تا به یاد جشن صبحگاهی، همراه با شراب بنوشیم.
هوش مصنوعی: به سمت باغ برو و جشنی برپا کن، مانند بهشتی که نسیم صبح از آنجا خبر میآورد.
هوش مصنوعی: بر آتش دل ما آب سردی بریز که با این کار، کسانی که در آتش عشق سوختهاند، به آرامش و پختگی برسند و از شراب ناب بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: بیا نوشیدنی بیاور که تنها با خوردن آن در خلوت، میتوانیم لذت و شادی را به دست آوریم.
هوش مصنوعی: مقام عشق را با عقل و خرد نتوان سنجید، زیرا در منطقهای خاص و پرشور، همه مانند حیوانات ساده و فاقد درک میشوند.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال مقام و جایگاه بالایی هستی، باید از خرابیها و مشکلات عبور کنی، همانطور که ما در کوچهی خراباتیها این مقام را پیدا کردیم.
هوش مصنوعی: من به انتقادهای مردم فکر نمیکنم، زیرا نمیتوان از غم و نارضایتی راهی برای رسیدن به هدف پیدا کرد.
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال خوشی و رضایت از زندگی است، زمانی که نوشیدنی محبوبش به دستش برسد، در حقیقت به آرزویش رسیده است.
هوش مصنوعی: دل بزرگ و پرآب و تاب به خاطر عشق به زنجیر درآمده و در بند است، و نمیداند که چه زمانی میتواند از این قفس رها شود، مانند پرندهای که بالهایش بسته شده و در دام اسیر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.