ای برگ گل سوری! از خار مکن دوری
از خار مکن دوری، ای برگ گل سوری!
آن را که تو منظوری در چشم جهان ناید
در چشم جهان ناید آن را که تو منظوری
ای دوست به دستوری در پای تو می میرم
در پای تو می میرم ای دوست به دستوری
پیداست که مخموری از باده دوشینه
از باده دوشینه پیداست که مخموری
در پرده مستوری مستی نتوان کردن
مستی نتوان کردن در پرده مستوری
شادیم به رنجوری با نرگس بیمارت
با نرگس بیمارت شادیم به رنجوری
خورشید به مزدوری خط داد به رخسارت
خط داد به رخسارت خورشید به مزدوری
سر تا به قدم نوری ای شمع جهان آرا
ای شمع جهان آرا سر تا به قدم نوری
تو مستی و معذوری گر خون دلم ریزی
گر خون دلم ریزی تو مستی و معذوری
آن عارض کافوری از مشک سیه بنما
از مشک سیه بنما آن عارض کافوری
افکند غم دوری در جان جلال آتش
در جان جلال آتش افکند غم دوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و دلربایی گل سوری اشاره میکند و از آن میخواهد که از خار دوری نکند. او بیان میکند که چیزی که محبوبش است، در چشمهای دیگران دیده نمیشود. شاعر از دوستش میگوید و ابراز میکند که به خاطر او زندگیاش را فدای او میکند. همچنین از حسی شگرف و مستی ناشی از عشق سخن میگوید و به چهرهی معشوق اشاره میکند که با زیباییاش همچون خورشید، دلانگیز است. در نهایت، شاعر غمی ناشی از دوری را در دل خود حس میکند که آتش میافکند بر جانش. این شعر به خوبی احساسات عمیق عشق و رنج عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای برگ گل سرخ! از خار دوری نکن، از خار دوری نکن، ای برگ گل سرخ!
هوش مصنوعی: آن چیزی که تو بخواهی یا دلت بخواهد، در نظر دیگران دیده نمیشود و نمیتواند در چشم دنیا جلوه کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، به خاطر تو و به خاطر محبتی که به من داری، جانم را فدای تو میکنم. من برای تو آمادهام و به خاطر تو همیشه آمادهام تا جانم را به خطر بیندازم.
هوش مصنوعی: به وضوح مشخص است که حالت سرخوشی و نشئگی ناشی از نوشیدن شراب قدیمی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در حالت پنهان و زیرلایهای از خود، نمیتوان به حقیقت و عمق وجود دست یافت و مستی را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: ما با وجود رنج و بیماری تو، از دیدن نرگس زیبایت شادمانیم.
هوش مصنوعی: خورشید به تو توجّه و عنایت کرده و زیباییات را مورد تحسین قرار داده است. به همین دلیل، تو به مانند خورشید درخشان و دلربا به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: تو از سر تا پا پر از نور و روشنی هستی، ای شمعی که جهانیان را زینت میبخشی.
هوش مصنوعی: تو در حال مستی و از خود بیخبری، اگر دل من را بشکنی یا خونی از آن بریزی، باز هم دلیل بر بیخبری تو از درد من است.
هوش مصنوعی: به من زیبایی چهرهات را نشان بده که مانند بوی خوش مشک سیاه است.
هوش مصنوعی: غم دوری به جان جلال افتاده و مانند آتش در وجود او شعلهور شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری
وز شورش زلف تو در هر طرفی سوری
در حسن بهشت تو در زیر درختانت
هر سوی یکی ساقی هر سوی یکی حوری
از عشق شراب تو هر سوی یکی جانی
[...]
من قبله بدل کردم، تا کی بود این کوری؟
جویای لقا گشتم، تا چند ز مهجوری؟
گویند که: نتوان دید آن یار گرامی را
آری نتوان دیدن تا غافل و مغروری
ای بحر چنین ساکن، دلها ز تو شد ایمن
[...]
ای برگ گل سوری از خار مکن دوری
از خار مکن دوری ای برگ گل سوری
ای مخفی کافوری از پنبه مکن دوری
از پنبه مکن دوری ای مخفی کافوری
در پرده مستوری والا نتواند بود
[...]
دلدار قدح برکف، ما مرده ز مخموری
آه از ستم غفلت، فریاد ز مهجوری
سرمایهٔ آگاهی گر آینهداریهاست
در ما و تو چیزی نیست نزدیکتر از دوری
از نسخهٔ ما و من تحقیق چه خواندکس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.