با لبت اتّفاق خواهم کرد
نمکی بی نفاق خواهم خورد
هر شب از سوز سینه همچون شمع
من و سیلاب اشک و چهره زرد
خیز و آبی بر آتشم افشان
ورنه از جان من برآید گرد
آنکه دل در وفای او بستم
دل ز ما برگرفت و نیک نکرد
ای دل ار نیستت تحمّل سوز
همچو پروانه گرد شمع مگرد
تو بخوابی چه آگهی زان کس
که نخسبد شبی چنین از درد
روی خوبت بدید و ترک گرفت
باغبان آن گلی که می پرورد
هر که در پیش زخم ناوک دوست
دیده بر هم زند نباشد مرد
چه کنم چون به گرم و سرد مرا
از محبّت نمی شود دل سرد
گر نمیرم به دست بوس رسم
بار دیگر به عون ایزد فرد
وه که حال درون ریش جلال
به کتابت نمی توان آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تمثیلهای گرم و سرد، عشق و درد را به تصویر میکشد. او بیان میکند که از سوز عاشقانهاش شبها مانند شمع میسوزد و اشک میریزد. دلش از بیوفایی معشوق رنج میبرد و به او توصیه میکند که نباید در برابر سوز عشق تسلیم شود. شاعر به احساسات عمیق و ناامیدیاش از جدایی و بیتوجهی معشوق اشاره میکند و از دردِ ناشی از عشق و وابستگی سخن میگوید. او همچنین بیان میکند که آنچه در درونش میگذرد، قابل توصیف نیست و در نهایت، عشق را به عنوان نیرویی قوی و دشوار معرفی میکند که نمیتوان از آن فرار کرد.
هوش مصنوعی: با لبهای تو توافق میکنم و با صداقت و بیریا از تو دوستیت را پذیرا میشوم.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر درد و سوزی که در دل دارم، مانند شمعی ذوب میشوم و چشمانم پر از اشک است و چهرهام به خاطر اندوه زرد و پژمرده شده است.
هوش مصنوعی: برخیز و تا بدی آتش خشمم را خاموش کنی، وگرنه از دل من غبار و غم بر خواهد خاست.
هوش مصنوعی: آن کسی که عشق او را انتخاب کردم، اما او دل مرا ترک کرد و کار خوبی نکرد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر قادر به تحمل درد و سوزانی همچون پروانه نیستی، پس دور شمع نگرد.
هوش مصنوعی: اگر تو بخوابی، چه کسی میتواند از حال آن کسی که شب را به خاطر درد نمیخوابد، خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: باغبان به خاطر زیبایی و درخشش تار و پود گل، توجه و مراقبت خود را از آن گل دریغ نکرد و آن را پرورش داد.
هوش مصنوعی: هر کس که زخم عشق معشوق را ببیند و به خاطر آن سکوت کند، مردی واقعی نیست.
هوش مصنوعی: چه کنم که در هر شرایطی، دل من از محبت بینصیب نمیشود و هیچ گرم و سردی نمیتواند آن را سرد کند.
هوش مصنوعی: اگر بمیrom، دوباره به دست بوس میرسم، به کمک خداوند.
هوش مصنوعی: آه، چه حالی دارم که زیبایی و عظمت درونم را نمیتوانم در کلمات بگنجد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اشتر گرسنه کسیمه برد
کی شکوهد ز خار؟ چیره خورد
نانوردیم و خوار و این نه شگفت
که برِ ورد، خار نیست نورد
مردم اندر خور زمانه شدهست
نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد
از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد
کوه یر نوف شد هوا پر گرد
شعر سید محمد ناصر
دل من شاد کرد و خرم کرد
شدم از گرمی طبیعی پوست
همچو تشنه که آب باید سرد
بر دل من نشاط رامش یافت
[...]
صدر اسلام زنده گشت و نمرد
گرچه صورت به خاک تیره سپرد
در جهان بزرگ ساخت مکان
هم بخردان گذاشت عالم خرد
پس تو گویی که مرثیت گویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.