گنجور

 
غالب دهلوی عرفی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها غالب دهلوی مصرع یا بیتی از عرفی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰ :: عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵

    غالب دهلوی (بیت ۱۱): گشته‌ام غالب طرف با مشرب عرفی که گفت - «روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است»

    عرفی (بیت ۴): هم سمندر باش و هم ماهی که در جیحون عشق - روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است

  2. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴ :: عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۶۲ - در حسب حال خود گوید

    غالب دهلوی (بیت ۱۳): قافیه غالب چو نیست پرس ز عرفی - «گر من فرهنگ بودمی چه غمستی؟»

    عرفی (بیت ۱۸): قافیه گر یافتم مکرر بستم - گر من فرهنگ بودمی چه غمستی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:گر بیایی مست ناگاه از در گلزار ما - گل ز بالیدن رسد تا گوشه دستار ما


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:تحفهٔ مرهم نگیرد سینهٔ افکار ما - سایهٔ گل برنتابد گوشهٔ دستار ما


  2. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:جز دفع غم ز باده نبوده‌ست کام ما - گویی چراغ روز سیاه است جام ما


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:صبح گدا و شام ز خورشید روشن است - گر قادری ببخش چراغی به شام ما


  3. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰:سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است - بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:جنگ آتش، آشتی آتش، مدارا آتش است - خوش سر و کاری از آن بدخو مرا با آتش است


  4. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰:ایمنیم از مرگ تا تیغت جراحت بار هست - روزی ناخورده ما در جهان بسیار هست


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:در محبت درد اگر پیچد دوا بسیار هست - ریش اگر ناسور شد الماس در بازار هست


  5. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست - دانی که مرا بر تو گمانست و گمان نیست


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:آن شیوه که غارت گر صد قافله جان نیست - در سلسله ی حسن تواش نام و نشان نیست


  6. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:هم «انا الله » خوان درختی را به گفتار آورد - هم «انا الحق » گوی مردی را سر دار آورد


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:عشق اگر مرد است، مرد او تاب دیدار آورد - ورنه چون موسی بسی آورد، بسیار آورد

    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد - برهمن را سبحه در گردن به بازار آورد


  7. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳:خوشا که گنبد چرخ کهن فرو ریزد - اگر چه خود همه بر فرق من فرو ریزد


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد - جگر ز نالهٔ مرغ چمن فروریزد


  8. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱:آنان که وصل یار همی آرزو کنند - باید که خویش را بگدازند و او کنند


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:کاش آن کسان که منعم از آن تند خو کنند - صد دل نموده وام و نیم نگاهی به او کنند


  9. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:خوشا روز و شب کلکته و عیش مقیمانش - گورنر مهر و مکناتن بهادر ماه تابانش


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:چو تیر از دل کشم کو شربتی از لعل خندانش - که با هوش آیم و در سینه دزدم نیش پیکانش


  10. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:دوشم آهنگ عشا بود که آمد در گوش - ناله از تار ردایی که مرا بود به دوش


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:دوش در صومعه آمد صنم باده فروش - جام می در کف و زنار حمایل بر دوش


  11. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:راهی ست که در دل فتد ار خون رود از دل - ناید به زبان شکوه و بیرون رود از دل


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲:دردی که به افسانه و افسون رود از دل - صد شعبده انگیز که بیرون رود از دل


  12. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶:شب‌های غم که چهره به خوناب شسته‌ایم - از دیده نقش وسوسه خواب شسته‌ایم


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:تنها نه دلق خود به می ناب شسته ایم - ناموس یک قبیله به این آب شسته ایم


  13. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳:خیره کند مرد را مهر درم داشتن - حیف ز همچون خودی چشم کرم داشتن


    عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۴۶ - حکمت و موعظت:عادت عشاق چیست مجلس غم داشتن - حلقه شیون زدن ماتم هم داشتن


  14. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:بس که لبریزست ز اندوه تو سر تا پای من - ناله می روید چو خار ماهی از اعضای من


    عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۴۵ - در نعت حضرت رسول (ص):صبحدم چون در دمد دل صور شیون زای من - آسمان صحن قیامت گردد از غوغای من


  15. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳:مر ز فنا فراغ را مژده برگ و ساز ده - سایه به مهر واگذار قطره به بحر باز ده


    عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲:خیز و شراب حیرتم، زان قد جلوه ساز ده - روی به روی عشق کن، دست به دست ناز ده


  16. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹:در عالم بی زری که تلخ ست حیات - طاعت نتوان کرد به امید نجات

    غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:خوشتر بود آب سوهن از قند و نبات - با وی چه سخن ز نیل و جیحون و فرات


    عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۶۰:ای شوق لبت ز صبر من برده ثبات - تلخ از شکرین تبسمت کام نبات


  17. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:زان دوست که جان قالب مهر و وفاست - گر دیر رسد پاسخ مکتوب رواست


    عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۴:آن کز نظرش حجاب صورت بر خاست - بر جزو و کلش نظر به یک دیده رواست

    عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۹:از باب مغان که رسمشان جود و عطاست - جامی بدهند این نه آیین سخاست

    عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۳۰:گر چشم و دلم ز ناله و گریه جداست - زنهار مبر گمان که راحت، که خطاست

    عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۵۴:هر کس که سرش نه در گریبان فناست - تا گردنش از فرق همه زخم جفاست


  18. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:دانیم که آیین شکایت نه نکوست - ما را سخن از مرگ خود و صورت اوست


    عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۶۲:آگه نیم از عیش که شهد چه گلوست - راحت نشناسم که چه می، در چه سبوست


  19. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷:آن خسته که در نظر به جز یارش نیست - با سود و زیان خویشتن کارش نیست


    عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۲:وصل تو دوایی است که بیمارش نیست - حسن تو متاعی است که بازارش نیست