نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد
جگر ز نالهٔ مرغ چمن فروریزد
فلک نظر به که دارد که نیش غمزهٔ او
هزاز ناوک جادوفکن فروریزد
اجل به صیدگه ناز او شود پامال
ز بس بر سر هم جان وتن فروریزد
نهفته بر لب شیرین اگر زنی انگشت
فسانه های غم کوهکن فروریزد
اگر شکسته دلم آستین برافشاند
جهان جهان غمش از هر شکن فروریزد
شکاف گریه دلم را رها کن، از غیرت
که خوشه خوشه زمژگان من فروریزد
که لاف حوصله زد، گو بیا و ببین، که دلم
حدیث عرفی خونین کفن فروریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و غمانگیز شاعر میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادهایی از طبیعت، مانند نسیم صبح و لالهها، عواطف خود را بیان میکند. او به تأثیر درد و رنج بر زندگی و دلش اشاره کرده و نشان میدهد که چطور غم و اندوه میتواند به تدریج از درون او بیرون بریزد. همچنین، شاعر خواهان رهایی از غیرت و سرکوب احساساتش است و میگوید که درد و حسرتی که در دل دارد، به اندازهای عمیق است که اگر آشکار شود، تمامی دنیای اطرافش را تحت تأثیر قرار میدهد. در نهایت، او خواستههای خود را با زبانی شاعرانه و با اشاره به مفاهیم عشق و اندوه بیان میکند.
هوش مصنوعی: نسیم صبح مثل برگهای درخت سمن به آرامی پایین میآید و صدای نالهٔ پرندهها در چمن دل را به درد میآورد.
هوش مصنوعی: آسمان به چه کسی نگاه میکند که تیرکمان چشمان او هزاران تیر جادویی را به زمین میاندازد؟
هوش مصنوعی: مرگ به دامگاه زیبایی او میرسد و در اثر شدت احساسات، جان و تن بر هم میریزد و نابود میشود.
هوش مصنوعی: اگر بر لبان شیرین کسی اشاره کنی، و دستات را بر آن بگذاری، داستانهای غمانگیز مانند سنگی بزرگ، به زمین میافتد.
هوش مصنوعی: اگر دلم بشکند و شروع به فریاد بزنم، تمام غمهای دنیا از هر گوشهای خواهد ریخت و همه جا را پر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: دل من را از گریه رها کن، زیرا غیرت من باعث میشود اشکهایم مانند خوشههای گندم فرو بریزد.
هوش مصنوعی: کسی که ادعای شجاعت و تحمل میکند، بیاید و ببیند که دل من داستانی پر از درد و رنج دارد که مانند کشتن عارفان دلشکسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو توسن تو عرق از جیبن فرو ریزد
صبا بطرف چمن ، یاسمین فرو ریزد
چو تازیانه بجنبد ، هزار نهر شتاب
ز چشمه قدم اولین فرو ریزد
اگر بطی زمانش زجا برانگیزی
[...]
خوشا که گنبد چرخ کهن فرو ریزد
اگر چه خود همه بر فرق من فرو ریزد
بریده ام ره دوری که گر بیفشانم
به جای گرد، روان از بدن فرو ریزد
ز جوش شکوه بیداد دوست می ترسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.