دوش در صومعه آمد صنم باده فروش
جام می در کف و زنار حمایل بر دوش
همه سرمایهٔ سودای دل خام طمع
همه نقصان متاع من اسلام فروش
غمزه اش گرم عنان گشته که بگریز، مَایست
عشوه اش طنزکنان گفته بیندیش، مکوش
غمزهٔ شوخ در انداخته با نرگس مست
موجهٔ طعنه برانگیخته از چشمهٔ نوش
گفت ای عهد شکن صومعه به بود ز دیر
نغمهٔ عود کمی داشت ازین ذکر و خروش
توبه از باده و بربستن چشم از رخ من
ترک زنار و برافکندن سجاده به دوش
ننگ بادت که نه ایمانت حلال است و نه کفر
شرم بادت که نه مستیت به ذوق است و نه هوش
جز دل سوخته را، صوفی افسرده، دل است
در خم طرهٔ ما باز فشاندی از جوش
باز از توبه شکن، عهد ز ما، خود نه رواست
هان بگیر این قدح، ای توبه شکن، زود بنوش
توبهٔ اول اگر زود شکستی رستی
ور نه خود ریشه دواند به دل بیهده کوش
بگرفتم ز وی آن جام که نوشم بادا
بگشودم لب خاموش و دل پند نیوش
من صنم گوی و مریدان همه در هایاهای
من قدح نوش و مغان نغمه زن نوشانوش
بعد از آن بر سر صلح آمده رفتیم به دیر
خنده بر زمرهٔ اسلام زنان جوشاجوش
عرفی این قصهٔ ز خلوت نبری در بازار
هان مبادا شنود محتسب شهر، خموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف ورود یک معشوقه به صومعه میپردازد که مشغول نوشیدن شراب است و جنبههای ظاهری اسلام را به چالش میکشد. معشوقه با چشمان دلربا و ناز و کرشمههایش توجه فقیهان و دینداران را جلب میکند. او به شخصیتی که به تحرک در زندگی دینی و معنوی خود پرداخته و مراجع به توبه، انتقاد میکند و بر اهمیت لذتهای دنیوی و عشق تأکید میورزد. در پایان، شاعر از توبه و زندگی خشک فاصله میگیرد و به رضا و خوشی دنیوی میرسد و به جمعی که در حال نوشیدن و جشن هستند، میپیوندد. پیام کلی شعر به نوعی انتقاد از رسمهای سختگیرانه دینی و دعوت به لذت و شادی در زندگی است.
هوش مصنوعی: شب گذشته، محبوبی به صومعه آمد که در دستش جام می بود و زنجیری بر دوش داشت.
هوش مصنوعی: تمام دارایی آرزوهای دل، آرزوی بیجا و طمع است و همه آنچه که دارم، در حقیقت، به خاطر بیفیضی و نابسامانی از دست میرود.
هوش مصنوعی: نرم و دلبرانه نگاهش باعث شده که دیگر نتوانی از او دور شوی، اما در عین حال، رفتار فریبندهاش را جدی نگیر و تلاش نکن که به او نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: نگاه بازیگوش و شیطنتآمیز او، با چشمان جذاب و گیرا، باعث ایجاد طعنه و کنایهای جالب شده است که از دل چشمهای شیرین و دلپذیر نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به عهد خود وفا نمیکنی، زندگی در صومعه و عبادت به مراتب بهتر است از آنچه در دیر میشنوی؛ چرا که صدای عود و نغمههای آن نتوانند جای ذکر و فریاد عبادت را بگیرند.
هوش مصنوعی: من از نوشیدن شراب و چشم پوشی از زیباییات توبه میکنم، و از بستن زنجیر و برداشتن سجاده برای عبادت نیز دست میکشم.
هوش مصنوعی: این بیت به نقد وضعیت فردی میپردازد که نه به ایمان راستینی دست یافته و نه به کفر و بیدینی خود پرداخته است. این شخص در حالت مستی نیز نه از لذت بهره میبرد و نه از عقل و درک خود. در واقع، شاعر به او هشدار میدهد که این شرایط برای او ننگین است.
هوش مصنوعی: به جز دل شکسته و سوخته، صوفی غمگین، دل در پیچ و خم موهای ما، دوباره سرشار از شوق و هیجان شده است.
هوش مصنوعی: از آنجا که توبه شکنی در اینجا مورد بحث است، بهتر است به یاد آوریم که عهد و پیمان ما چندان معتبر نیست. حالا بگیر این لیوان را، ای کسی که توبهات را شکستی، و زود این را بنوش.
هوش مصنوعی: اگر زود از اولین توبهی خود برگردی، نجات مییابی؛ وگرنه آن توبه در قلبت ریشهدار میشود و تو در تلاش بیهودهای گیر خواهی کرد.
هوش مصنوعی: از او جامی گرفتم که آرزو دارم از آن بنوشم. زبانم را بسته نگه داشتم و دل به نصیحت و پند سپردم.
هوش مصنوعی: من محبوبم، و پیروانم همگی در حال خوف و وحشت هستند. در حالی که جام مینوشند، نوشندگان با غزلها و نغمههای خود، مرا میستایند.
هوش مصنوعی: بعد از آن، برای صلح به معبد رفتیم و در کنار جمعی از زنان مسلمان، لحظات شادی را سپری کردیم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به ما هشدار میدهد که داستانهای خصوصی و رازهای دل را در مکانهای عمومی بازگو نکنیم. او نگران است که کسی که مسئول کنترل و نظارت بر رفتارهاست، این حرفها را بشنود و به ما آسیب بزند. پس بهتر است در این زمینه احتیاط کنیم و سکوت کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش
تو چه دانی که چه بود از غم تو بر من دوش
می زدم آب صبوری زد و دیده بر دل
چون دل از آتش عشق تو برآوری جوش
گاه چون نای بدم از غم تو با ناله
[...]
اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش
حلقه بندگی میراتابک بر غوش
چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا
دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش
تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ
[...]
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
ای دل از گردش ایام مخالف مخروش
با قضایی که ز تدبیر برون است مکوش
غم بگذشته و اندیشه ی آینده هباست
حال دریاب و مخور بیهُده اندوه می نوش
دوش بگذشت و مبر رنج که نو باز آری
[...]
آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش
وان شکر خنده شیرین تو از چشمه نوش
گریه می آیدم از دور به آواز بلند
که ازان گریه نمی آیدم آواز به گوش
سر و قد، از چمن سبز به بیرون چه روی؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.