گنجور

 
غالب دهلوی

دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست

دانی که مرا بر تو گمانست و گمان نیست

در عرض غمت پیکر اندیشه لالم

پا تا سرم انداز بیانست و بیان نیست

فرمان تو بر جان من و کار من از تو

بی پرده به هر پرده روانست و روان نیست

نازم به فریبی که دهی اهل نظر را

کز بوسه پیامی به دهانست و دهان نیست

داغیم ز گلشن که بهارست و بقا هیچ

شادیم به گلخن که خزانست و خزان نیست

سرمایه هر قطره که گم گشت به دریا

سودی است که مانا به زیانست و زیان نیست

در هر مژه و بر هم زدن این خلق جدیدست

نظاره سگالد که همانست و همان نیست

در شاخ بود موج گل از جوش بهاران

چون باده به مینا که نهانست و نهان نیست

ناکس ز تنومندی ظاهر نشود کس

چون سنگ سر ره که گرانست و گران نیست

پهلو بشکافید و ببینید دلم را

تا چند بگویم که چه سانست و چه سان نیست؟

غالب هله نظارگی خویش توان بود

زین پرده برون آ که چنانست و چنان نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست

در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست

بی دوست اگر خلق به جان می زید و سر

هم جان و سر دوست که ما را سر آن نیست

سهل است اگر هر دو جهان باز گذارند

[...]

قاسم انوار

از دولت دیدار تو دل را غم جان نیست

جان را ز غم عشق تو پروای جهان نیست

در کوی تو گمشد پی عشاق بیک بار

آن جا که تویی از دو جهان نام و نشان نیست

زهاد، مگویید که: ما از همه بهتر

[...]

عرفی

آن شیوه که غارت گر صد قافله جان نیست

در سلسله ی حسن تواش نام و نشان نیست

بی لطفی ات از ترک ستم گشت یقینم

این تلخی جان دادنم از زهر کمان نیست

در روز جزا دست شهیدان محبت

[...]

کلیم

رفتن ز درت کار من دل نگران نیست

گر کشته شوم خونم از آن کوی روان نیست

با تیر بلا چون هدفم روی گشاده

گر کوه شود درد غم عشق گران نیست

حال من بی برگ نوا را چه شناسد

[...]

صائب تبریزی

آن را که بود تیغ زبان بی لب نان نیست

روزی ز دل خود بود آن را که دهان نیست

محتاج به دریا نبود گوهر سیراب

در ملک قناعت دل و چشم نگران نیست

بر درد کشان ظلمت ایام بود صاف

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه