تنها نه دلق خود به می ناب شسته ایم
ناموس یک قبیله به این آب شسته ایم
قسمت بلاست ورنه می آلوده دلق خویش
صد ره ز شوق گوشهٔ محراب شسته ایم
ما توبه دشمنیم و قدح دوست، دور نیست
کز دل هوای صحبت اصحاب شسته ایم
از بس شکفته در دهن تیغ رفته ایم
ترس قیامت از دل قصاب شسته ایم
هم کفر ما به لذت و هم دین ما به ذوق
زنار و سبحه در شکر ناب شسته ایم
تاوان دل عطا بکن ای دل شکن که ما
از دفتر معامله این باب شسته ایم
عرفی ببین که گریه چه توفان نموده است
کز چشم بخت دوستی خواب شسته ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و افکار خود میپردازد. او میگوید که دلق (لباس عابدان) خود را به می ناب شسته و ناموس یک قبیله را نیز به این آب تطهیر کرده است. اشاره به بلا و آلودگی در زندگی دارد و بیان میکند که از عشق به خدا و همچون ریشخند به دنیا، مایل به دوری از مادیات است. شاعر به توبه از دشمنی و نزدیکی به دوستی اشاره میکند و میگوید که از ترس عواقب و قیامت چیزی در دل ندارد. او این شیدایی و عشق را هم به لذتهای دنیوی و هم به دین خود مفهومی نو میدهد. در نهایت، از گریه و تأثیر آن بر دل میگوید و تأکید میکند که این قطرات از چشمان او، نشانهای از خواب دوستی را شستهاند.
هوش مصنوعی: تنها لباس خود را با شراب پاک نکردهایم، بلکه به آب این شراب، حیثیت و شرافت یک قبیله را شستهایم.
هوش مصنوعی: آشکارا معلوم است که اگر تقدیر چنین نمیبود، من بارها به خاطر عشق و شوقی که به عبادت دارم، لباس خود را نجس میکردم و به گوشهٔ محراب میرفتم تا خود را پاک سازم.
هوش مصنوعی: ما از ترک دوستی با دشمنان پرهیز کردهایم و از نابود کردن محبت دوستان، دور نخواهد بود که از دلمان، عشق به ملاقات رفقا را پاک کردهایم.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی از درد و رنجها را تجربه کردهایم، دیگر از دست قصاب و عواقب آن نمیترسیم.
هوش مصنوعی: ما لذت گناه را میچشیم و در عین حال به دین و باورمان نیز علاقمندیم؛ گویی که از زیباییهای مختلف زندگی، چه از جنس کفر و چه از دین، بهرهمند شدهایم.
هوش مصنوعی: ای دل شکن، بهای محبت و عشق را بپرداز؛ چون ما از هرگونه معامله و وابستگی به شؤون دنیوی و زندگی این جهان دست کشیدهایم.
هوش مصنوعی: ببین عرفی، چه طوفانی از اشک به راه افتاده است؛ چرا که به خاطر دوستی، خوابهای خوشی را از چشمانمان شستهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما سر به آب خنجر قصاب شسته ایم
دست از مراد خویش بصد آب شسته ایم
پهلو نهاده ایم بشمشیر آبدار
وز دل غبار بستر سنجاب شسته ایم
انگشت خاکرا بلب تشنه سوده ایم
[...]
از ما حذر که دست ز آداب شستهایم
شرم از دل و زبان، به می ناب شستهایم
از یک حدیث لطف، که آن هم دروغ بود
امشب ز دفتر گله صد باب شستهایم
امروز آب دیده ندارد اثر که دوش
[...]
شبهای غم که چهره به خوناب شستهایم
از دیده نقش وسوسه خواب شستهایم
افسون گریه برد ز خویت عتاب را
از شعله تو دود به هفت آب شستهایم
زاهد خوش است صحبت از آلودگی مترس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.