گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد
برهمن را سبحه در گردن به بازار آورد
درمیان گریهٔ مستانه غرقم، شحنه کو
تا شراب آلوده هستم، بر سر دار آورد
گر خجل باشد ز ایمان، لذت کفرش حرام
عابدی کش زلف اودر قید زنار آورد
زین که عالم کفر گیرد، کی در آرد سر به تیغ
گر دل شیدای موسی، تاب دیدار آورد
قحط حسن چون تویی، بگشود برقع لاجرم
روزگار هجر یوسف را به بازار آورد
عابدان گویند با شب زنده داری فیض هاست
کو کسی کاین مژده از دل های بیدار آورد
عجز را ذوقی ست، عرفی، تا شدم زنهار جوی
ور نه کو زخمی که از دردم به زنهار آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات و تناقضات انسانی در موضوع عشق و ایمان پرداخته است. شاعر به عشق و زیبایی زن اشاره میکند و از دوگانگی میان ایمان و کفر سخن میگوید. او به حالتهای عاشقانه و شور و شوق مستانه اشاره میکند و از دردها و لذتهای عشق و ایمان مینویسد. در این میان، شاعر به انتظار و حسرت نیز اشاره دارد و به زیبایی و جذابیت معشوقه خود میبالد. در نهایت، او به ناامیدی و جستجوی آرامش نیز اشاره میکند و از عجز در برابر دردهای عاطفی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر عشق و محبت باعث شود که به غیرت و ناموس دشمنان حمله شود، در این صورت، برهمن (کسی که به آیین هندو تعلق دارد) نیز با ذکر و دعا به بازار خواهد آمد.
هوش مصنوعی: در وسط حالتی شگفتانگیز و غمانگیز قرار دارم و به دنبال کسی هستم که به من کمک کند. حالا که در این وضعیت هستم، چه کسی میتواند به من بگوید چه باید بکنم یا چگونه از این حالت بیرون بیایم؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر ایمانش شرمسار باشد، لذت کفر برای او حرام است. عابدی را که با زلف او در زنجیر زنار (زنجیر کفر) گرفتار شده، رها کن.
هوش مصنوعی: از زمانی که دنیا به کفر گرایش یافته، آیا کسی میتواند سرش را به خطر بیندازد؟ اگر دل عاشق موسی دیدار او را تاب بیاورد.
هوش مصنوعی: قحطی زیبایی تو باعث شد که پردههای حجاب کنار برود و به همین دلیل، روزهای دوری یوسف به نمایش گذاشته شد.
هوش مصنوعی: عابدان میگویند که با شب زندهداری و بیداری در دل، بهرهها و فیضهای زیادی نصیب انسان میشود، اما کسی که این پیام و خوشحالی را از دلهای بیدار به دیگران برساند، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عجز و ناتوانی نوعی لذت و خوبی دارد که از آن میتوان بهرهمند شد، اما وقتی به یاد مشکلات و دردم میافتم، هیچ نشانی از کسی پیدا نمیشود که به من کمک کند و مرا از این درد نجات دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست آنگوهرکه ارکان دست خمّار آورد
گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد
لطف آب و رنگ آتش دارد و تاثیر او
آب سوی جان و آتش سوی رخسار آورد
گر بهدی مه بگذرد بر مجلس آزادگان
[...]
روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد
شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد
گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد
مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد
کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح
[...]
هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد
تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد
رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد
عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد
دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی
[...]
عشق بیعلت ترنج دوستی بار آورد
گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد
چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض
وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد
در میان مهربانان مهر دار و گو مباش
[...]
قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد
یا هوایی کز نسیم طره یار آورد
آن کس از دنیا و عقبی باشد آزادی چو ما
دردمندی را که عشق یار در کار آورد
گر اناالحقهای ما را بشنود منصور مست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.