صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - فی المرثیه
اشک من رشک فراتست و سرابس خونست
یا رب این بحر چه بحریست که آبش خونست
عرصه کرب و بلا موج زند چون دریا
وه چه دریا که همه موج و حبابش خونست
ز گلستان نبی دهر گرفته است گلاب
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۲ - تضمین وداع علیا جناب زینب خاتون
گفت زینب بشه تشنه که ای یاور ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غمخور ما
حال باز و به طناب است سر بیمعجر
بخت بد تا به کجا میبرد آبشخور ما
هر کجا پا بنهد از دل و جاندیده نهیم
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۶ - در عشق و گریز مصیبت
ای که از معرفت عشق ازل بیخبری
گوش کن تا به تو گویم خبر مختصری
عشق آن است که هر جا که شرر افروزد
خالی از خود نگذارد بن هر خشک و تری
عشق آن است که چون حلقه زند بر در دل
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - مصیبت امام حسین(ع)
شد محرم به سفر ماه صفر آمده است
مه قتل حسن خسته جگر آمده است
نرسیده است به داغ دل زهرا مرهم
به سر داغ دلش داغ دگرآمده است
کشته گردید حسین یا حسن از زهر هلاک
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۴ - مصیبت اربعین
اربعین آمد و اشکم ز بصر میآید
گوئیا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر میآید
جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۵۰ - و له فی المرثیه
نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش
که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش
تابکی دوست گذاری چقدر خصم نواز
بلکه نالم ز تقاضای سپهر و فتنش
هر زمان پیک غمی میرسد از کرببلا
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۵۱ - در اشتیاق به عتبات
دل تنگم سفر کرب و بلا میخواهد
آستان بوسی شاه شهداء میخواهد
روز و شب در غم دوری ز حسین بیمار است
جرم بیمار چه باشد که دوا میخواهد
دیر گاهیست که در کنج وطن گشته علیل
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۵۳ - زبان حال امام برسر نعش برادر
ای علمدار به خون غوطهورم کو علمت
به سر خاک به نمود مکان از ستمت
نظری سوی برادر بنما باز که باز
جانی آید به بدن از نگه دم به دمت
فرش سم فرس خصم شده پیکر تو
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۱ - زبان حال صدیقه صغرا(س)
ای برادر تو پناه من گریان بودی
در صف ماریه غمخوار یتیمان بودی
دانم از رفتن تو جان ز تنم خواهد رفت
زآنکه اندر بدنم تو به جهان جان بودی
هر غمم بود ز دیدار تو از دل میرفت
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۷ - و برای او همچنین
کوفیان چون به صف ماریه غوغا کردند
بهر تاراج حرم دست ستم وا کردند
هر چه بود از زر و خلخال به غارت بردند
هر چه بد چادر معجر همه یغما کردند
نقد ایمان پی ده روز جهان داده ز دست
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا(ع)
باز شد پیکر زیبای چمن اطلس پوش
شد دمن دفتر ما نی ز خطوط و زنقوش
گشت از دیبه چبن دامن صحرا مفروش
زلف سنبل زدم باد چه عهن المنفوش
هم ریاحین شده عطار صفت عطرفروش
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۲ - خطبه حضرت سید سجاد(ع) در شام خراب
کرد در شام چو جا عترت سلطان انام
بسکه دیدند جفا و ستم از مردم شام
روزشان شد به نظر تیره تر از شام ظلام
تا یکی روز یزید دغل نافرجام
سوی مسجد شد و اندر بر سجاد غریب
[...]
صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۳ - و برای او همچنین
شیعیان بار دگر نخل عزا میبندند
باز بار سفر کرب و بلا میبندند
یا مگر حجله قاسم به مبلا میبندند
باز پیرایه گلشن به حنا میبندند
بوی گلهای چمن را به صبا میبندند
[...]
صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - همچنین
به سر کوی تو با حال تباه آمدهایم
ز پی دعوی عشق تو گواه آمدهایم
همچو سیاره به دنباله ماه آمدهایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲ - فیالموعظه
داد دوشینه مرا هاتف غیبی آواز
کای به زندان تن و طالب خلوتگه راز
چه قصیر است تو را همت و آمال دراز
تا بود بسته در مرگ و در رحمت باز
حیرتم کز چه بسیج ره عقبی نکنی
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۶ - و برای او فی الحکایه
دوستی از من گمنام پی ضرب مثل
خواست کیفیت تشبیه خلایق به جُعَل
گرچه در عهده این ذره بیقدر نبود
که کند مشکل ارباب مودت را حل
لیک از غایت نادانی و در عین قصور
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۸ - همچنین
عنقریب است که این سلسله بر هم زدهاند
کوس ماتم به شکست دل خرم زدهاند
ناگهان تیرخواسان حوادث ز کمین
قلم سهو به طغرای پر و کم زدهاند
منشین غافل از آیات نهانی کاین قوم
[...]
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۲۲
هر که اندر پی غمخواری مردم نشود
ز خدا قابل احسان و ترحم نشود
حج اکبر طلبی رو غم درویشان خور
کعبه را سنگ نشانست که ره گم نشود
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲ - زبان حال حضرت قاسم(ع)
ای عمو بر سر قاسم ز وفا کن گذری
تا به روی تو کنم در دم آخر نظری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
با همه لطف که در حق یتیمان داری
ز چه از حال من زار نگیری خبری
[...]
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۰ - نوحه جدید
نیست ممکن که شود از دلی شاد فلک
بشنود چون ز غم قاسم داماد فلک
کاش میرفت پس از نوگل گلزار حسین
خرمن عشرت عالم همه بر باد فلک
از تو فریاد فلک داد و بیداد فلک
[...]