باز شد پیکر زیبای چمن اطلس پوش
شد دمن دفتر ما نی ز خطوط و زنقوش
گشت از دیبه چبن دامن صحرا مفروش
زلف سنبل زدم باد چه عهن المنفوش
هم ریاحین شده عطار صفت عطرفروش
هم به شهلایی شد نرگس شهلا موصوف
شد هلا موج زنان خون شقایق در باغ
لاله در راغ برافروخت ز هر گوشه چراغ
همچو مستی که کند ترز بط باده دماغ
کرد از شیشه وحدت می گلگون با یاغ
باغ را گشت ز نو باد بهاری به سراع
چو غریبی که کند یاد مقام مالوف
ید و بیضای کلیم است ترا اگر منظور
به شبستان گلستان به چم و بین کز نور
کوه و صحرا همه شد مشعله افرو چه طور
شد ز معموری گیتی همه بیتالمعور
هم گل از زمزمه بلبل نالان مسرور
هم ز رعنایی گل بلبل شیدا مشعوف
قهقه کبک دری میرسد از تحت به فوق
به هزار آوا دمساز هزاران از شوق
واشه زین شاخ به آن شاخ بپرد از شوق
صف به صف طوطی کان صفزده جوق اندر جوق
کرده درگردن خود قمری در بستان طوق
بسته چون صوفی هدهد به سر عمامه صوف
یار شد یار دگر یار چو بخت مسعود
به غنیمت بشمار این دو سه روز معدود
لاتکن قط علی نعمت رب لکنود
ساز چون سوسن آزاد هلاساز درود
تاب ده رشته اوصاف چو عقد منضود
به شهی کو به غریب الغربا شد معروف
خامس خامس اصحاب کسا فخر تبار
که ز بس مرتبه و جاه و جلال و مقدار
ذات او شد به صفات احدیت معیار
هست در عالم کن از همه جا بر همه کار
ناهی جمله نواهی چو خدای قهار
آمر کل اوامر چه خداوند روف
آیت باهره لطف خدای اعظم
حجت قاطعه صانع اوصاف امم
کعبه اهل وفا زیب صفا فخر حرم
پیش رایش بزنند ارز نکو رائی دم
هر دو گردند به بدنامی ظلمت توام
مهر و مه تا بابد این ز خسوف آن ز کسوف
ای عبادالله در ملک عبودیت شاه
غیر شخص تو نبرده است ز ماهی تا ماه
ز عبودیت در ملک ربوبیت راه
محرم راز خدایی و خدا هست گواه
ز خدا خواندنت آدم به خداوند پناه
که سلامت گذرد عقل از این راه مخوف
تا تو را آمده در ملک خراسان ماوا
طوس فردوس برین گشت و نهالش طوبی
عرش یکتا به طواف در تو صبح و مسا
گشته با این عظمت ازره تظعیم دو تا
به ثنای تو زبان همه اشیا گویا
به رضای تو رضای همه عالم موقوف
تا تو در کشور هستی زدی ای شاه قدم
آمد از جود تو در عالم موجود عدم
ای حدوثی که ز سیمای تو پیداست قدم
گر ز جد و پدرت چرخ جدا کرد چه غم
هرگز از حرمت قرآن نشود چیزی کم
ز جدا کردن اوراق وز تقطیع حروف
با چنین رتبه ز مامون دغا کی شاید
که پی قتل تو انگور به زهر آلاید
وز تف زهر ز حلقوم تو خون پالاید
حضرتت هم به کسی شکوه او ننماید
آری آری چو تویی حجت یزدان باید
که کریمی و رحیمی و رئوفی و عطوف
ریخت زهری فلک پیر به پیمانه تو
آتشی زد غم ایام به کاشانه تو
که شدند عاقل و مجنون همه دیوانه تو
ای به قربان تو و آه غریبانه تو
من بگویم ز کدامیم غم و افسانه تو
که گذشته است یکایک ز کرور و ز الوف
ای نبی قدر و علی رتبه و زهرا تمثال
حسنی خوی حسین خلقت و سجاد خصال
باقر و صادق و موسی منش اندر همه حال
گر ترا شد جگر از زهر خون مالامال
به رخ جد تو بستند خسان آب زلال
گوش کمن خواهی اگر یافت از آن حال وقوف
در وطن جمعیتی داشت فلک زد بهمش
کوفیان تا بفزایند ستم بر ستمش
بهر مهمانی بردند برون از حرمش
جانب کرب و بلا با حرم محترمش
عوض آنکه گذارند سر خود قدمش
«جلس الشمر علی صدره فی عرض الصفوف»
نازپرورده تنی را که چون جان داشت نبی
به جهان زینت آغوش رسول عربی
یک جهان تشنه به خونش همه خونخوار غبی
گشت چون مصحف اوراق ز هر شیخ وصیی
بس که از قهر زدندش ز سر بیادبی
به سهام و بسنان و بر ماح و به سیوف
این قدر شد حرم جد تو در دوران خوار
که بمانند اسیران ختائی و تنار
همه گشتند به جمازه در انظار سوار
ببر پیر و جوان شهره هر شهر و دیار
همه خونین جگر و دربه در و زار و نزار
همه بیمونس و غمخوار و غریب و ملهوف
منم آن (صامت) گمنام که در دار سرور
همچو عنقا شد در قاف زاعیان مستور
سر سوا زدهای دارم و یک عالم شور
ز عزای پسر فاطمه تا یوم نشور
مکن ای داشته بر آتش ما دست ز دور
به ثنای دگران عمر گرامی مصروف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیباییهای بهار و طبیعت اشاره دارد و در عین حال به شخصیتهای بزرگ اسلامی و اوج مظلومیت ایشان میپردازد. شاعر به تصاویر زیبا و زندگی پرشور طبیعت میپردازد، از گلها، پرندگان و هوای بهاری سخن میگوید و همزمان یادآور بزرگان دین، به ویژه اهل بیت پیامبر اسلام، و ظلمهایی که بر آنها رفته است، میشود. او حسرتی عمیق از رفتار مردم با این شخصیتها و بیاحترامی به مقام آنها دارد. در نهایت، شاعر با لحنی عاطفی و پر از اندوه از فقدان این بزرگواران و مظلومیت آنها سخن میگوید، و به یادآوری مقام آنها و محبتهایشان دعوت میکند.
هوش مصنوعی: چمن زیبا و دلنشین دوباره شکوفا شد و دمنوش ما مانند دفتر یا کتابی پر از نعمت و زیبایی است، که نه تنها اثرات و خط های آن را نشان میدهد، بلکه تصاویر و نقشهای زیبایی هم در آن به چشم میخورند.
هوش مصنوعی: چرخش دامن صحرا مانند پارچهی نازک است و زلف سنبل در باد حرکت میکند و زیبایی آن را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: گلی که بوی خوش دارد، حالا مانند عطارانی شده که عطر میفروشند. نرگسی که از زیبایی خاصی برخوردار است، به صفات زیبای شهلای معروف شده است.
هوش مصنوعی: در باغ لاله، خون شقایقها مانند امواجی در حال حرکت است و در هر گوشهای نور روشنی شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: مانند مستی که دماغش را از شراب پر میکند، با عشق و زیبایی که از شیشهای پر از وحدت بیرون میآید، سرمست و شگفتزده است.
هوش مصنوعی: باد بهاری دوباره به باغ وزید و آنجا را به نگاهی مانند غریبهای تبدیل کرد که به یاد جای آشنایش میافتد.
هوش مصنوعی: اگر تو را به روشنی و زیبایی تشبیه کنند، مانند معجزهای است که موسی در شبستان گلستان به نمایش گذاشت. این اشاره به نوری دارد که در شب هنرنمایی میکند و به مفهوم زیبایی و درخشندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کوهها و دشتها همه به آتش افتادهاند، چگونه شد که این جهان آباد و پر رونق به این حالت درآمد؟
هوش مصنوعی: هم گل از آواز دلنشین بلبل غمگین خوشحال است و هم بلبل به زیبایی و لطافت گل شادمان میشود.
هوش مصنوعی: صدای قهقهه کبک دری از زیر به بالای کوه میرسد و با هزاران آوا، شادی و شوق را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: پرندهای از یک شاخه به شاخهای دیگر میپرد و از شوق، به صف افرادی که در حال حرکت هستند میپیوندد، مانند طوطی که در میان گروهها و جوقها سر و صدا میکند.
هوش مصنوعی: در باغ، قمری برای خود گردنبند درست کرده و آن را به گردن آویخته است، همانطور که صوفیها هدهد را به سر خود میگذارند.
هوش مصنوعی: دوست، به یار دیگری تبدیل شده، مانند بخت مسعود. این روزهای محدود را غنیمت بشمار.
هوش مصنوعی: بر روی نعمتهای پروردگارت عجول نباش و مانند گل سوسن با آرامش و شگفتی زندگی کن.
هوش مصنوعی: صفات و ویژگیهای او مانند زنجیری محکم و مرتب است که به زیبایی به هم پیوستهاند. این زیبایی به شخصیتی تعلق دارد که در دل بیگانگان و دورافتادهها نیز شناخته شده و مشهور است.
هوش مصنوعی: پنجمین نفر از اصحاب کساء، فخر و مایه افتخار خانوادهای بزرگ و با عظمت است که به خاطر مقام و مرتبتی که دارد، قابل ستایش و احترام است.
هوش مصنوعی: او بینظیر است و صفاتش نشاندهندهی یکتایی و بیهمتایی اوست؛ در عالم وجود، او معیار هر چیزی است و در همه جا بر همه امور تسلط دارد.
هوش مصنوعی: تمامی نهیها مانند فرمانهای خداوند قهاری هستند که بر تمام دستورات حاکم است، همانگونه که خداوند مهربان و با رحمت است.
هوش مصنوعی: نشانهای روشن و واضح از لطف خداوند بزرگ که دلیلی قاطع برای اثبات صفات و ویژگیهای ممتاز انسانها است.
هوش مصنوعی: کعبه، جایی است که افرادی با وفا و دیانت حضور دارند و به خاطر صفای دل و احوال نیکشان، مورد احترام و ستایش قرار میگیرند. در این مکان مقدس، افراد با طرز تفکری نیکو به درگاه خداوند نزدیک میشوند و با ارادت و احترام از او درخواست میکنند.
هوش مصنوعی: هر دو با بدنامی مواجه میشوند، زیرا ظلمت تو همچون خورشید و ماه وجود دارد؛ تا زمانی که یکی بر اثر کسوف و دیگری بر اثر خسوف دچار تیرهگی میشود.
هوش مصنوعی: ای بندگان خدا، در سلطنت بندگی، کسی جز خودتان را به عنوان پادشاه قبول نکنید؛ زیرا از زمان خلقت تا به حال، هیچکس نمیتواند جایگاه شما را بگیرد.
هوش مصنوعی: از بندگی و خدمت به خداوند، میتوان به مقامهایی دست یافت که در آن رازهای الهی فاش میشود و خود خدا نیز بر این امر شاهد است.
هوش مصنوعی: آدم به درگاه خداوند دعوت شده تا از او کمک بگیرد و در این مسیر که بسیار خطرناک است، از عقل و درایت خود بهره ببرد تا به سلامت عبور کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به سرزمین خراسان آمدهای، شهر طوس به بهشت زمین تبدیل شده و درختش به درخت طوبی مبدل گشته است.
هوش مصنوعی: صبح و عصر با عظمت تو در حال طواف هستند، آسمان یکتا به خاطر شکوه و بزرگیات از تو سر تعظیم فرود آورده است.
هوش مصنوعی: همه موجودات در ستایش تو سخن میگویند و خوشنودی تو برای خوشنودی تمام جهان لازم و ضروری است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در این سرزمین حضور داری، ای شاه بزرگ، از بخششها و خوبیهای تو در جهان، موجودی به وجود آمده که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: تو که از چهرهات پیداست وجودت از زمانه جدید است، اگر هم آثار و نشانههایی از جد و پدرت به تو رسیده که کجای عالم میروید، ناراحت نباش.
هوش مصنوعی: هیچگاه حرمت قرآن کاهش پیدا نمیکند، حتی اگر ورقهای آن جدا شوند یا حروفش بریدگی پیدا کنند.
هوش مصنوعی: با چنین مقام و جایگاه از مامون، چگونه ممکن است که به خاطر کشتن تو، انگور به زهر آغشته شود؟
هوش مصنوعی: از آتش زهر، خون از گلوی تو بیرون میآید، و هیچ کس از مقام تو شکایت نمیکند.
هوش مصنوعی: بله، تو باید کسی باشی که نماینده و دلیل وجود خداوند هستی، زیرا تو بخشنده، مهربان و دارای احساسات نیکو هستی.
هوش مصنوعی: زمانه با تلخیهایش به زندگی تو آسیب زده و غم و اندوهی را به خانهات آورده است.
هوش مصنوعی: همه افراد، چه عاقل و چه دیوانه، تحت تاثیر عاشقانه تو قرار گرفتهاند. من هم به خاطر تو فدای عشق و شیفتگیام میشوم و از دوری تو ناله میکنم.
هوش مصنوعی: من از کجا بگویم که غم و داستان تو چه بر سر من آورده است، در حالی که هر کدام از این روزها و شبها با تلخیهایشان از من دور شدهاند؟
هوش مصنوعی: ای پیامبر، تو بلندمرتبهای چون علی، و زهرا نماد زیبایی است. حسین، تجلی خلقت و سجاد، دارای ویژگیهای نیکوست.
هوش مصنوعی: اگر در هر شرایطی با درد و ناراحتی مواجه شدی و غم و اندوه در دلت شعلهور شد، به یاد شخصیتهای بزرگ و با تقوا مانند باقر، صادق و موسی بیفت.
هوش مصنوعی: خواران به جد تو اشاره کردند و از آب زلالی که در آن حوض است، سخن گفتند. اگر میخواهی از آن حالت آگاه شوی، باید به دنبال آن باشی.
هوش مصنوعی: در سرزمین خود، آسمان جمعیتی را به وجود آورد که مانند کوفیان بودند، تا اینکه بر ظلمهای یکدیگر افزوده شود.
هوش مصنوعی: به خاطر مهمانی او را از حرمش خارج کردند و به سمت کربلا و سرزمینهای مقدس بردند.
هوش مصنوعی: به جای این که خود را در معرض خطر قرار دهد، شمر بر سینه او نشسته بود و در برابر صفوف ایستاده بود.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزشمندی موجودی اشاره دارد که به واسطه محبت و تربیت ویژه، با جان و دل عزیز شمرده میشود. این موجود همچنین به عنوان زینت و دلربایی برای دنیا و آغوش پیامبر اسلام معرفی شده است.
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف وضعیتی دور از عدالت و پر از خشونت میپردازد. اشاره دارد به این که جامعهای پر از تشنگی و نیاز به خون است و افرادی که در این جامعه هستند، از رذالت و کشتار دست نمیکشند. همچنین تشبیه به مصحف (کتاب مقدس) نشاندهنده این است که در چنین جامعهای، سخنان و آموزههای نیک مورد بیتوجهی قرار گرفته و به فراموشی سپرده شده است. در واقع، در این فضا، هر کسی به نوعی پیرو راه و عقایدی منحرف شده و به جای درستکاری و انصاف، در راه فساد و ظلم پیش میرود.
هوش مصنوعی: به خاطر بیاحترامیهایی که به او کردند، او را مورد سرزنش قرار دادند و در نتیجه، به جنجال و گفتگوهای بیهوده و بیفایده دچار شد.
هوش مصنوعی: دورانی پیش آمده که حرمت جد تو به اندازهای بیاحترامی شده که به مانند اسیران چینی و در بند گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: همه در برابر دیدگان سوار، به جمع آمدهاند. آن پیر و جوان، مشهور و معروف در هر شهر و دیاری هستند.
هوش مصنوعی: همه افراد در رنج و عذاب به سر میبرند و در حالتی ناامید و اسیر وضعیت ناگوار خود هستند. هیچکس را ندارند که در کنارشان باشد و به غمهایشان توجه کند، و همهشان در تنهایی و با نگرانی زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: من همان شخص ناشناختهام که در سرزمین خوشبختی مانند پرندهی افسانهای عنقا، در میان افرادی که در خفا هستند، پنهان ماندهام.
هوش مصنوعی: من دلی پر از غم و اندوه دارم و احساساتی عمیق از عزاداری برای پسر فاطمه، تا روز معاد.
هوش مصنوعی: ای آنکه در اختیار داری، دستت را از دور بر آتش ما برندار و عمر گرانبهای خود را صرف ستایش دیگران نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای کریمی که عیال کف دربار تواند
هر که در عالم روزی بکرم شد موصوف
هفت اندام فلک گشت پر از چشم و چراغ
زانکه پیوسته بدیدار تو باشد مشعوف
عالم لطف تو چون طبع خواصست انیس
[...]
دلم از جان شده بر روی چو ماهت مشعوف
مدّتی تا به غم عشق رخت شد معروف
جان ز من خواسته ای ای بت سیمین بدنم
به اشارات دو چشمت شده جانا موقوف
گر به سنگش بزنی مرغ دلم را نرود
[...]
هم ریاحین شده عطار صفت عطرفروش
هم به شهلایی شد نرگس شهلا موصوف
باغ را گشت ز نو باد بهاری به سراع
چو غریبی که کند یاد مقام مالوف
هم گل از زمزمه بلبل نالان مسرور
[...]
به جفاکاری هرچند بد آن مه موصوف
لیک شد عمر به امید وفایش مصروف
عارضش از دو طرف در شکن مو محفوف
راستی هم چو یکی مهر اسیر دو کسوف
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.