گفت زینب بشه تشنه که ای یاور ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غمخور ما
حال باز و به طناب است سر بیمعجر
بخت بد تا به کجا میبرد آبشخور ما
هر کجا پا بنهد از دل و جاندیده نهیم
قاصدی کز تو پیامی برساند بر ما
کربلا بهر تو و شام غم افزا از ما
که رفاه با تو قرین باد و خدا یاور ما
دل ما خو نشد و این قوم به ما میخندند
بکشد از همه انصاف ستم داور ما
شمر گر لطمه زند یا که سنان کعب سنان
نتوان برد هوای تو دمی از سر ما
چشم پرسش نکند باز به ما زاده سعد
رشک میآیدش از صحبت جانپرور ما
همرهی نیست به ما در سفر شام خراب
بوی زلف تو مگر باز شود رهبر ما
دل (صامت) عقب ناقه زینب رفته است
ای خوش آن روز که آید به سلامت بر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، زینب به عنوان یاور و دلسوز، از حال خود و غم سنگین خانوادهاش سخن میگوید. او از بیسروسامانی، فقدان شادی و غمهای ناشی از ماجرای کربلا و شام صحبت میکند و میگوید که هر کجا بروند، دلشان به یاد عزیزان و پیامهایی از آنهاست. زینب به شدت تحت فشار دشمنان است و تنها دلخوشیاش یاد و خاطره برادران و عزیزانش است. او آرزو دارد روزی به سلامت به جمع خانوادهاش بازگردد و از رنجهای فعلی رهایی یابد. شعر در مجموع اشاره به درد و اندوه زینب و برادرانش و آرزوی بازگشت به روزهای خوب گذشته دارد.
هوش مصنوعی: زینب گفت: ای یاور ما، ما رفتیم و تو میدانی که دلمان چه حالتی دارد و چه غمهایی را به دوش میکشیم.
هوش مصنوعی: حالا که حال خوشی نداریم و سرنوشت نامساعدی داریم، باید ببینیم سرانجام ما را به کجا میبرد و چه سرنوشتی در انتظارمان است.
هوش مصنوعی: هر جا که برویم و پا بگذاریم، با تمام وجود از دل و جان، یک پیامرسان از طرف تو را خواهیم فرستاد تا پیامی از تو به ما برساند.
هوش مصنوعی: کربلا به خاطر تو و شام غمانگیز است. ما در حالتی هستیم که آرزو میکنیم راحتی و آسایش با تو باشد و امیدواریم خداوند یار و یاور ما باشد.
هوش مصنوعی: دل ما آرام نمیگیرد و این مردم به ما میخندند. قضاوت ناانصاف و ستمگرانهای بر ما حاکم است.
هوش مصنوعی: اگر شمر به ما آسیبی برساند یا تیر خنجرش، کعبه را هدف قرار دهد، باز نمیتوانیم لحظهای از عشق تو غافل شویم.
هوش مصنوعی: چشمها از ما چیزی نمیپرسند، اما با این حال، کسی مانند سعد به ما حسادت میکند، به خاطر آنچه که از صحبتهای دلنشینمان بهره میبرد.
هوش مصنوعی: در این سفر شبانه، هیچ همراهی با ما نیست و بوی خراب زلف تو تنها چیزی است که ممکن است راهنمای ما شود.
هوش مصنوعی: دل بیصدا و آرامم، در پی شتر زینب رفته است. خوشا به حال آن روزی که او به سلامت به نزد ما بازگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز هر روزی، خورشید بیاید بر ما
خویشتن برفکند بر تن ما و سر ما
چون شب آید برود خورشید از محضر ما
ماهتاب آید و درخسبد در بستر ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
[...]
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
[...]
ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم
قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
به دعا آمدهام هم به دعا دست بر آر
[...]
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.