گنجور

 
صامت بروجردی

شد محرم به سفر ماه صفر آمده است

مه قتل حسن خسته جگر آمده است

نرسیده است به داغ دل زهرا مرهم

به سر داغ دلش داغ دگرآمده است

کشته گردید حسین یا حسن از زهر هلاک

که پیمبر ز جنان دیده تر آمده است

چه شد عباس که بازوی پدر برگیرد

که علی بر سر بالین پسر آمده است

سر برآورده ز نو قاسم داماد ز خاک

تا ببیند پدرش را چه بسر آمده است

شد حسین تشنه اگر کشته لب آب روان

حسن از زهر جفا پاره جگر آمده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode