گنجور

 
صامت بروجردی

نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش

که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش

تابکی دوست گذاری چقدر خصم نواز

بلکه نالم ز تقاضای سپهر و فتنش

هر زمان پیک غمی می‌رسد از کرببلا

که رسد بوی ملالی به شام از سخنش

پیر کنعان شده دل بس که ز هر سو زده صف

سپه ناله به پیرامن بیت الحزنش

محشر آن روز بپا گشت که از ملک حجاز

پسر فاطمه در کرب و بلا شد وطنش

خون کنم گریه ز ناکامی نودامادش

یا بسوزم ز غم اکبر گل پیرهنش؟

خاک شد بر اسلام چو بر خاک افتاد

قد عباس غضنفر فر لشگر شکنش

بی‌زبان بود علی اصغر و از تیر قضا

بنهاد از پر پیکان سخن اندر دهنش

چو خدنگی ز کماندر قضا خورد چنین

که سلامت سر موئی ننهاد از بدنش

آن که بد زینت آغوش نبی پیکر او

ماند آخر به سر خاک تن بی‌کفنش

ای که گفتی ننهادند کفن بر تن او

مگر از ضرب سم اسب به جا بود تنش

بعد تاراج از آن شاه سلیمان دربان

ماند یک خاتمی آن هم به کف اهرمنش

(صامت) از زندگی خود به جهان دارد ننگ

بس که عرصه به جان تنگ ز درد و محنش

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟

سخن قند، مگو با لب شکر شکنش

گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف

هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش

ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را

[...]

خواجوی کرمانی

آنک جز نام نیابند نشان از دهنش

بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش

راستی را که شنیدست بدینسان سروی

که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش

هر که در چین سر زلف بتان آویزد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
کمال خجندی

دال زلف و الف قامت و بیم دهنش

هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش

نتوانست نبا را ز میانش پوشید

آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش

با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال

[...]

حافظ

یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش

می‌سپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش

گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور

دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش

گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا

[...]

اهلی شیرازی

ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش

دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش

چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا

هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش

دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه