نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش
که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش
تابکی دوست گذاری چقدر خصم نواز
بلکه نالم ز تقاضای سپهر و فتنش
هر زمان پیک غمی میرسد از کرببلا
که رسد بوی ملالی به شام از سخنش
پیر کنعان شده دل بس که ز هر سو زده صف
سپه ناله به پیرامن بیت الحزنش
محشر آن روز بپا گشت که از ملک حجاز
پسر فاطمه در کرب و بلا شد وطنش
خون کنم گریه ز ناکامی نودامادش
یا بسوزم ز غم اکبر گل پیرهنش؟
خاک شد بر اسلام چو بر خاک افتاد
قد عباس غضنفر فر لشگر شکنش
بیزبان بود علی اصغر و از تیر قضا
بنهاد از پر پیکان سخن اندر دهنش
چو خدنگی ز کماندر قضا خورد چنین
که سلامت سر موئی ننهاد از بدنش
آن که بد زینت آغوش نبی پیکر او
ماند آخر به سر خاک تن بیکفنش
ای که گفتی ننهادند کفن بر تن او
مگر از ضرب سم اسب به جا بود تنش
بعد تاراج از آن شاه سلیمان دربان
ماند یک خاتمی آن هم به کف اهرمنش
(صامت) از زندگی خود به جهان دارد ننگ
بس که عرصه به جان تنگ ز درد و محنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به حسرت و اندوهی عمیق از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش میپردازد. او به زیباییهای از دست رفته ایمان و دین در کربلا اشاره میکند و از درد و رنج ناشی از جدایی از دوست و یارانش میگوید. دلشکستگیها، فقدانها و شکستهای اسلام را توصیف میکند و به ویژه از بیکفنی و مظلومیت امام حسین و علیاصغر یاد میکند. در نهایت، شاعر از حال و روز خود و دیگران در این مصیبت بزرگ سخن میگوید و تأکید میکند که چنین فاجعهای بر زندگی مردم تأثیر عمیقی گذاشته است.
هوش مصنوعی: خزان ایمان آنقدر شدید و ویرانکننده است که دیگر نشانی از گلها و گیاهان بعد از آن، مانند سمن و یاسمن، پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: دوست را در چه مقدار میتوانی تحمل کنی، تا جایی که دشمنان هم به تو رحم کنند، اما من همچنان از خواستههای آسمان و مشکلاتش گلایهمندم.
هوش مصنوعی: هر زمانی که پیامآور غمی از کربلا میآید، بوی اندوهی از صحبتهای او به شام میرسد.
هوش مصنوعی: دل شکسته و رنجور شده است چون از هر طرف صدای ناله به گوش میرسد و به دور خانه غمانگیزش فضای سرد و ناامیدی حاکم است.
هوش مصنوعی: در آن روز قیامت، همه چیز به هم میریزد و آنجا که پسر فاطمه در کربلا به شهادت میرسد، سرزمین او در حجاز میشود.
هوش مصنوعی: من باید از ناکامی عروسی نوداماد گریه کنم یا اینکه از غم اکبر که به خاطر پیراهنش آتش بزنم؟
هوش مصنوعی: عباس، با قامت بلند و نیرومندش، زمانی که به زمین افتاد، موجب تضعیف و سقوط اسلام شد.
هوش مصنوعی: علی اصغر در حالی که زبان نداشت، اما از سر نوشت و تقدیر تیر قضا، کلماتی را در دهانش قرار داد.
هوش مصنوعی: مانند خطی که از کمان رها میشود، سرنوشت او به این شکل افتاد که حتی یک مو از بدنش آسیبی ندید.
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و جاودانگی آغوش پیامبر را نداشت، در نهایت بیکفن و عریان به خاک سپرده خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی او را کفن نکردند جز اینکه به خاطر زخمهای ناشی از پاهای اسب، بدنش نمایان مانده است.
هوش مصنوعی: در پی آسیبها و خرابکاریهای ناشی از سلطنت سلیمان، تنها یک حلقه یا نشانه باقی مانده که در دستان نیروی شر قرار دارد.
هوش مصنوعی: صامت از شرایط سخت زندگی خود به جهان احساس شرمندگی میکند، زیرا دنیای اطرافش با درد و مشقتش تنگ و محدود شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
سخن قند، مگو با لب شکر شکنش
گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف
هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش
ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را
[...]
آنک جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش
هر که در چین سر زلف بتان آویزد
[...]
دال زلف و الف قامت و بیم دهنش
هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش
نتوانست نبا را ز میانش پوشید
آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش
با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال
[...]
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا
[...]
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش
چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش
دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.