ای که از معرفت عشق ازل بیخبری
گوش کن تا به تو گویم خبر مختصری
عشق آن است که هر جا که شرر افروزد
خالی از خود نگذارد بن هر خشک و تری
عشق آن است که چون حلقه زند بر در دل
عاشق از شوق نه پائی بشناسد نه سری
عشق آنست که در راه وفا سر بدهی
عشق آنست که از جان و جهان درگذری
که بود عاشق صادق شه لب تشنه حسین
که نپرورد چو او مادر دوران پسری
آنکه در کرب و بلا در بر پیکان بلا
به جز از سینه بیکینه نبودش سپری
عشق گر سد ره طاقت عاشق نشود
در جهان داغ چسان رخنه کند بر جگری
جز حسین کز غم عباس کمانگشت قدش
خم نگشته ز غم مرگ برادر کمری
جز علی اکبر ناکام ندیده است کسی
به دم تیغ فرستد پسری را پدری
غیر لیلای جوانمرده ز دنبال پسر
هیچ مادر ننمود هاست به حسرت نظری
به جز از اصغر بیشیر ز پیکان ستم
پر نزد در بم خون طایر بیبال و پری
به جز از شمر ستمکار نکرده است کبود
عارض طفل یتیمی ز خدا بیخبری
همچو زینب که سفر کرد سوی شام و عراق
هیچ زن در همه آفاق نکرده گذری
به جز از خولی غذار، سر مهمان را
به سر خاک سیه جای نداده دگری
حرمی جز حرم محترم آل رسول
نشد انگشت نما بر سر هر رهگذری
به جز از مرد و زن شام، غریبان را کس
سنگباران ننموده است بهر بام و دری
با غل و جامعه جز عابد بیمار کسی
نستاده است بر تخت سگ بدگهری
جز یزید از پس کشتن به خدا سنگدلی
نزده چوب جفا را بلب هیچ سری
(صامت) اردم زنی از عشق به راه معشوق
آنچنان باش فنا کز تو نماند اثری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینْت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری
تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی
من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری
غم تو چند خورم و انده تو چند برم
[...]
چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری
باز برگرد به بستان در چون کبک دری
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که به چشم تو چنان آید، چون درنگری
آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد
زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری
تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری
زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری
می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک
[...]
گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری
گشت تابنده ز دریای معانی گهری
سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک
ملکالعرش عطا داد ملک را پسری
ملک باغ است و در آن باغ ملک سنجر هست
[...]
شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ
از در آنکه شب و روز درو در نگری
گرمی و تری در طبع هلاک شکرست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.