اشک من رشک فراتست و سرابس خونست
یا رب این بحر چه بحریست که آبش خونست
عرصه کرب و بلا موج زند چون دریا
وه چه دریا که همه موج و حبابش خونست
ز گلستان نبی دهر گرفته است گلاب
چه گلی بود ندانم که گلابش خونست
این نه عیش است و عروسی ز برای قاسم
گر عروسی است ز بهر چه خضابش خونست
شه دین را نرسد جرعه آبی در کام
تشنه جان میدهد و تا برکاتش خونست
شاهد بزم وفا زینب غمدیده چرا
نیست بر چهر حجابش که نقابش خونست
نه همین خو نشده جاری ز دو چشم (صامت)
خامه و دفتر و دیوان و کتابش خونست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.