گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - مدح الغ جاندار نور الدین حسن

 

مملکت خوش سر برآورد از وسن

کی الغ جاندار نورالدید حسن

استقامت یافت زو عالم چنانک

زلف خوبان هم نمیگیرد شکن

آسمان را در کفن پیچد چو میغ

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

هرکه دل بر سرو بالائی نهد

بر سر هر آرزو پائی نهد

جمله برخیزد ز راه خویشتن

آنکه سر در راه سودائی نهد

دل بپردازد زهر رائی که هست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

حسن رویش دیده پرخون می‌کند

عقل واقف نیست تا چون می‌کند

آب می‌گیرد ز رویش چشم و پس

عکس او آن آب گلگون می‌کند

دست حسنش ماه را گیسو کشان

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

یار دست جور در جان میکند

زانکه کار جان بمرجان میکند

ناوک مژگان کافر مذهبش

رخنه در شمشیر ایمان میکند

حلقه زنجیر زلفش هر شبی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

تهمت اشکم چو پیدا میشود

عشق رخ پوشیده رسوا میشود

زودش اندر خاک پنهان میکند

آن نشان بر هرکه پیدا میشود

هر شب از بس دُر که بارد چشم من

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

باز دل در عشق رائی میزند

سنگ بر قفل بلائی میزند

از ملامت پشت دستی میخورد

بر سلامت پشت پائی میزند

تاراشکم بسته بر قد چوچنگ

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

با که گویم راز چون همدم نماند

درد بگذشت از حد و مرهم نماند

نقش یک همدم بمن ننمود چرخ

وین بتر کز عمر هم یک دم نماند

تر نگشت از دیده گریان من

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

پسته خندان تو شکر فشاند

سنبل پرتاب تو عنبر فشاند

ناز تو چون باز نوشت آستین

دامن کبر از دو جهان بر فشاند

در قدم عشوه ی تو، بس که دوش

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

دلبری دارم که یارب زینهار

زو چنان زارم که یارب زینهار

او مرا در چشم و من در چشم او

آنچنان خوارم که یارب زینهار

هردمی صد بار بیش از جور یار

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

ای ز تو بر هر دماغی صد هوس

وز وصالت خود نشان نادیده کس

چیست جز غم با دل من هم نشین

کیست جز درد تو با جان هم نفس

تیز بازاری و چون تو شکری

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

در فراقت طاقت من گشت طاق

مستغاث از جور و بیداد ازفراق

جفت اندوه و فغانم روز و شب

تا بماندَستَم، من از وصل تو طاق

جز خیال تو ندارم هم نشین

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

بی تو با یک دل، غم دل مانده ام

دست بر سر، پای در گل مانده ام

هر کسی را، یادلی یا دلبری است

من چرا، بی دلبر و دل مانده ام

دست گیریدم، که سخت افتاده ام

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

ای همه شیران اسیر دام تو

تو سنان خویشتن بین رام تو

باز مالیده که مرد افکنی

کعبتین تیغ گردان جام تو

هم عنانی کرده در راه قبول

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

ای شکار آویز دل فتراک تو

روح گردی بربساط پاک تو

آب حیوان با همه باد قبول

بر سر آتش نشست از خاک تو

باز گیرد سر، ز بالین عدم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

ای غمت در جان من آویخته

نه، که خود با جان من آمیخته

یاد رویت، در نگارستان دل

صد هزاران، مهر و مه انگیخته

غمزه خونخواره ی بی آب تو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

ای دل آخر تا کی این دیوانگی

هر زمانی با منت بیگانگی

خود گرفتم، یار شمع مجلس است

بر تو واجب نیست، این پروانگی

دام او را، مرغ کشتی بس بود

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

روز تو اقبال و فرخ نیستی

گ تماشاگاهش آن رخ نیستی

هم خریداری فتادی قند را

گر لب او نوش پاسخ نیستی

ورنه حسنش داغ یوسف داردی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

گرد ماه از زلف عنبر می نهی

پیش جان از لعل شکر می نهی

حلقه در گوش دو زنجیر توام

از چه ام چون حلقه بر در می نهی

بر گل روی تو عشق آورده ام

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

نیست آئین وفا در شهر ما

من بر آنم خود که در عالم نماند

غمگسار از من بسی غمگین تر است

در جهان گوئی دلی خرم نماند

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - مدح سلطان ارسلان طغرل

 

ای کمین گاه فلک ابروی تو

آبروی آفتاب از روی تو

جای جانها گوشه شب پوش تو

دام دلها حلقه گیسوی تو

رنگکی دارد بهشت آباد و باغ

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode