گنجور

 
اثیر اخسیکتی

روز تو اقبال و فرخ نیستی

گ تماشاگاهش آن رخ نیستی

هم خریداری فتادی قند را

گر لب او نوش پاسخ نیستی

ورنه حسنش داغ یوسف داردی

در جهان اسم تناسخ نیستی

ماه نخشب خود سبق بردی زخور

گر رخ آن ماه خلخ نیستی

ور ز رویش فال نگرفتی طرب

بزم شاه شرق فرخ نیستی