گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

کو فریب وعده ای، جان بلااندوز را؟

تا به شغل انتظارش بگذرانم روز را

چون کنی دورم، نگاهی کن که بهر احتیاط

رشته می بندند برپا، مرغ دست آموز را

سینه‌ام را چاک کن ای عشق با تیغ جنون

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

می دهد ساقی می نابی که می سوزد مرا

می زند بر آتشم آبی که می سوزد مرا

می رود آن مست، هشیارانه از پیشم، ولی

نخل قدش می خورد تابی که می سوزد مرا

تا ز من افسانه غم نشنود شبهای وصل

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

رفت سوی خانه چون بنمود روی خویش را

تا نماید بر غریبان راه کوی خویش را

در نیابم لذتی از همزبانیهای یار

بس که می یابم پریشان، گفت وگوی خویش را

آن پری از من گریزان است و من از انفعال

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

چشم مستی باز رهزن شد دل دیوانه را

کز نگاهی آشناه زد راه صد بیگانه را

زین گمان کز غیر ناگه پیشتر بیخود شوم

خون شود دل در برم، چون پر دهی پیمانه را

چشم او کز اول آویزد به مردم، از فریب

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

ناله‌ام را کاش نشناسد که این فریاد کیست

شاید آن نامهربان پرسد که از بیداد کیست

هر دم اظهار پشیمانی کند از کشتنم

این سخن تا بهر تسکین دل ناشاد کیست

پیش او گفتم بد غیر و نیامد در عتاب

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

بس که پیشت عاشق از جام حجاب از دست رفت

هرچه پرسیدی، به هنگام جواب از دست رفت

ای خوش آن شبها درین اندیشه، کش بینم به خواب

در دلم می‌گشت، تا هنگام خواب از دست رفت

دل چنان پا مال شد از دستبرد قهر یار

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

از حریم وصل، مهجورم نمی‌بایست داشت

یعنی از نزدیک خود دورم نمی‌بایست داشت

ای مسیح دردمندان، چون نسیم وصل بود

از سموم هجر رنجورم نمی‌بایست داشت

من که بودم چون مه روشندل از خورشید وصل

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

آنکه کاری غیر آزار دل زاری نیافت

عالمی را کرد در آزار و آزاری نیافت

بزم استغنایش از من بس که امشب گرم بود

مدعی هم پیش او تقریب گفتاری نیافت

آن فرامُش وعد کرد امروز یاد ما، مگر

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

بر سر مژگان هجوم اشک گلگون من است

گریه را هنگامه گرم از گرمی خون من است

یک دو روزی شد که دیر از خانه می‌آید برون

ظاهرا تاثیر شوق روزافزون من است

زودم از بالین برفت امروز آن بدخو، مگر

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

ای دل اندر آتش غم، آه دردآلود چیست

گرنه در سوز محبت ناتمامی، دود چیست

قصد یار از کشتنم نومیدی عشّاق بود

ورنه از خونریز چون من نا کسی، مقصود چیست

باز امشب گر نبودی شمع بزم‌افروز غیر

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دوش در بزم که لبهایت شراب‌آلوده بود؟

کز خمارش صبحدم چشم تو خواب‌آلوده بود

باز بدگویان چه گفتند از من بی‌‌کس، که دوش

هرچه گفتی طعنه‌آمیز و عتاب‌‌آلوده بود

می‌زدی در باغ بر گل طعنهٔ تردامنی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

بس که قاصد را بیازارد چو نام من برد

رحم نگذارد که بگذارم پیام من برد

برنگردد قاصد از شرم جواب تلخ او

چون پیام من بر شیرین کلام من برد

مرغ دل بستم پی صیدش به دام آرزو

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

بس که در خاطر قرار بی‌وفایی می‌دهد

آشنایی‌های او یاد از جدایی می‌دهد

چین ابرویش سر بیگانگی دارد، ولی

خنده پنهان نوید آشنایی می‌دهد

چون کنم اظهار خوشنودی؟ که بر آزار دل

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

مستی از لعل شراب آلود او معلوم شد

وز خمار چشم خواب آلود او معلوم شد

بدگمان، با دیگری دارد گمان عشق من

از سخنهای عتاب آلود او معلوم شد

کرده او را اضطرابم آگه از عشق نهان

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

تا دمی دامان وصلش دست شوقم سر دهد

هر زمان بهر فریبم وعده دیگر دهد

دل زعشقم جمع کرده و راندم از کوی خویش

همچو صیّادی که صید نیم بسمل سر دهد

تاب چون آرم، که یاد مهربانیهای او

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

چون شدم بسمل، به دستم دامن قاتل نماند

تا قیامت غیر ازینم حسرتی در دل نماند

سر به پا آن سروقامت را نماندم هیچ بار

کز سرشکم چون صنوبر پای او در گل نماند

عشق تا آگه شدم صد رخنه در جان کرده بود

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

بس که در دل کار، پیکان خدنگ یار کرد

ناله‌ای کز دل بر‌آوردم، به دلها کار کرد

تا نباشم فارغ‌البال از دل پرکینه‌اش

از من آزاری که در دل داشت یار، اظهار کرد

از دل پر آرزویم شرمساریها کشید

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

باز مژگان ترم نوباوه خوناب کرد

باز چشم خونفشانم خیر باد خواب کرد

دوش دل را دیده حیران نوید وصل داد

هر نگاه گرم کان خورشید عالمتاب کرد

قحط شد در خشکسال هجر چون باران وصل

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

هر طرف از گرد حی با آه و واویلی نشد

آگه از جان دادن مجنون سگ لیلی نشد

خار صحرای بلا از رهگذارش برنخاست

تا روان از چشم مجنون هر طرف سیلی نشد

وه که لیلی را سوی مجنون، ز استغنای حسن

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

اول عشق است، جای بی‌وفایی‌ها نبود

زود مستغنی گذشتی، جای استغنا نبود

ناامیدی بین که دارد خوشدلم با یک نگاه

آنکه شاد از وی به صد پرسش دل شیدا نبود

نوگرفتاری به راه امروز گویا دیده است

[...]

میلی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode