از حریم وصل، مهجورم نمیبایست داشت
یعنی از نزدیک خود دورم نمیبایست داشت
ای مسیح دردمندان، چون نسیم وصل بود
از سموم هجر رنجورم نمیبایست داشت
من که بودم چون مه روشندل از خورشید وصل
همچو شمع صبح، بی نورم نمیبایست داشت
از می وصل تو چون پیمانه دل پر نشد
این قدر زان جرعه مخمورم نمیبایست داشت
گر دلت را ذرهای نزدیک میدیدم به مهر
میشدم گر دور، معذورم نمیبایست داشت
من که چون خورشید صبح وصل بودم پرده سوز
در حجاب هجر مستورم نمیبایست داشت
همچو میلی در غم آباد فراموشی، چنین
بی نشان با نام مشهورم نمیبایست داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.