گنجور

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

مستانه بسر میکده را در زده ای باز

وز باده معنی دو سه ساغر زده ای باز

درپای خم افتاده ای از تاب می ناب

یا خیمه بسر چشمه کوثر زده ای باز

از خاک و ز خشت است گرت بستر و بالش

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

ساقی شب زنده دار وقت صبوح است خیز

باده همرنگ صبح جم شو، در جام ریز

معنی یوسف توئی، از چه زندان در آی

ای مه کنعان حسن در همه مصری عزیز

کیستی ای ذات غیب کت زقدم بوده است

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

ناز تو کشیم ای ز سر تا قدمی ناز

با ناز تو گشتیم به عمری همه دمساز

راز تو نهفتم به دل و ناز تو در جان

تا کس نشود واقف از این ناز و از این راز

ز آغاز به پیشانی من عشق تو شد ثبت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

چهره بر افروخت دلارام باز

تا برد از اهل دل آرام باز

عشق درخشید و جهانگیر شد

عقل در افتاد به سرسام باز

معنی جم آیت جامیم باز

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

اگرچه رشته مشروطه را سری است دراز

بیا، به کوتهی ای چرخ کینه جو پرداز

ببین به ساحت ری کز نهیب توپ و تفنگ

تگرگ مرگ، زا بر بلا ببارد باز

به کوه هیکل خاصان ببین فراز و نشیب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

تو هر چه ناز کنی ما اگر کنیم نیاز

نیازمند تو هستیم ناز میکن ناز

ز کعبه راه به کوی تو می توان بردن

از آنکه قنطره ای بر حقیقت است مجاز

حدیث عشق بر پیر عقل بردم دوش

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

قبله آزادگان ابروی جانان است و بس

فتنه آخر زمان آن چشم فتان است و بس

دختر رزصد مسیح از یک شکم بی شوی زاد

تا نگویند این هنر با دخت عمران است و بس

نیست در جن و ملک سودای عشق و ذوق طبع

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

مسلم است مرا فقر و نعمت افلاس

که طبع من نکند هیچکس به غیر قیاس

مرا که هست پر از باده رقیق عتیق

چه غم که نیست ز، زرجام یا ز سیمم کاس

سکندر آب بقا را ندید می دانم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

ما را نبود شکوه ز آلمان گله از روس

گر، روس زما برد بسی کشور محروس

لیکن همه ایران بود از مردم ایران

وز، یاد برفت آن همه عرض آن همه ناموس

روزی که بود صلح، جهان دار و جهانگیر

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

امشب بخواب ناز مگر رفته این خروس؟

تا کی به درد و غم کنم امشب کنار وبوس؟

نوبت زن زمانه بخواب است یا خمار؟

یا نای برشکسته و یا بر دریده کوس؟

تا سندروس بر شبه افشاند چرخ ریخت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

در دو عالم جلوه گر نور رخ یاراست و بس

جمله اشیاء تجلی گاه دلدار است و بس

سینه سیناست، عالم نور حق طالع در اوست

هر که را بینم چو موسی محو دیدار است و بس

معنی قرآن بود مکتوم اندر با، بسم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

پیر مغان بر در میخانه دوش

داد بشارت که خم آمد بجوش

صبح دوم صبحک الله گفت

داد خروس سحر از دل خروش

باده کشان را، ز کرم صبحدم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

اگر خونم خورَد جانان نخواهم کرد من ترکش

دلا می‌بوس دست و تیغ و نازش را نکوتر کش

مرا ابرو کمان، صیاد زد با تیر مژگانش

به خون چون دید غلتانم چو آهو بست بر ترکش

خورد گر خون مشتاقان چو می روزی بت جانان

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

رسم ایران است یا اهل فرنگ

با بدان یکرنگ و با خوبان دورنگ

با بدان خوبی و با خوبان بدی

شیوه گرگ است و رفتار پلنگ

شهرت درویشی و دام و کمند

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

خورشید معرفت زد سر بر ز مشرق دل

تا کی به خواب نازی یا ایهاالمزمل

ای عشق این چه سوداست کز یک کرشمه تو

در زیر تیغ بوسد مقتول دست قاتل

در مکتب حقیقت داند ادیب عشقش

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

ما خرابات نشینان همه همرنگ همیم

در نهان عین وجودیم و به ظاهر عدمیم

کارفرمای بلاعزل قضا و قدریم

راه پیمای بیابان حدوث و قدمیم

بسر مرده دلان و به ره گمشدگان

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

زاغ و لاغ شب در سفیده دم

خفت وزد به دم جفت زد به دم

کس ندیده بود، تاکنون کند

از غزال رام، گرگ هار رم

وقت الصبوح راح فی القلوب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

تیر ملامتت به بین بسکه نشسته بر دلم

کیست که متصل کند ضربت شست قاتلم

خصم کند خراب اگر خلوت قدس یار را

باز شود عمارت این هیکل اعظم از گلم

من بسر ره افکند سایه همای همتم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ای سرو جهان بازآ، به چمن

تا سرو، رود در سجده چو من

با قد، و رخت مانند خجل

هم سرو سهی هم تازه سمن

مشتاق تواند با عجز و نیاز

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

نسیم صبح توئی جبرئیل نام از من

به طاق ابروی مردان رسان سلام از من

اگر که از من گمنام نام پرسد یار

ز بعد سجده شکرانه بر تو، نام از من

اگر ز قتل من آن دوست را به دل هوس است

[...]

حاجب شیرازی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode