گنجور

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱ - خمار انتظار

 

شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم

به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم

به سایه‌های گریزان شبیه بودم و چون باد

به خوی وحشی و با وحشت و فرار تو بودم

نیامدی که دل من در اختیار من آری

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲ - دوست ندیدم

 

به تیره‌بختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم

ز بخت تیره خدایا چه دیدم و چه کشیدم

برای گفتن با دوست شکوه‌ها به دلم بود

ولی دریغ که در روزگار دوست ندیدم

وگر نگاه امیدی به سوی هیچکسم نیست

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش

 

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴ - در کوچه باغات شمران

 

دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم

گه از زمین و گه از آسمان سراغ تو گیرم

به جای آب روان نیستم دریغ که در جوی

به سر بغلطم و در پیش راه باغ تو گیرم

نه لاله ام که برویم به طرف باغ تو لیکن

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم

 

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶ - نگین گم شده

 

گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم

آخر نه باغبانم شرط است من نباشم

ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار

چاکم بود گریبان گر در کفن نباشم

عهدی که رشته آن با اشک تاب دادی

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷ - دیگجوش

 

اگرچه رند و خراب و گدای خانه به دوشم

گدائی در عشقت به سلطنت نفروشم

اگرچه چهره به پشت هزار پرده بپوشی

توئی که چشمه نوشی من از تو چشم نپوشم

چو دیگجوش فقیران بر آتشم من و جمعی

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن

 

خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم

خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم

خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی

گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم

خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹ - زیان شهرت

 

به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم

به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان

به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

به مرگ زنده شدن هم حکایتی‌ست عجیب

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف

 

از همه سوی جهان جلوه او می‌بینم

جلوه اوست جهان کز همه سو می‌بینم

چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل

چهره اوست که با دیده او می‌بینم

تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱ - عهد قدیم

 

چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم

خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم

چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر

دل بشکسته عاشق ننوازد به نسیم

آن دل بازتر از دست کریمم یارب

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲ - حرم قدس

 

روی در کعبه این کاخ کبود آمده‌ایم

چون کواکب به طواف و به درود آمده‌ایم

در پناه علم سبز تو با چهره زرد

به تظلم ز بر چرخ کبود آمده‌ایم

تا که مشکین شود آفاق به انفاس نسیم

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳ - ساز عبادی

 

تا کی چو باد سر بدوانی به وادی‌ام

ای کعبهٔ مراد ببین نامرادی‌ام

دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار

گویی چراغ کوکبهٔ بامدادی‌ام

چون لاله‌ام ز شعلهٔ عشق تو یادگار

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴ - غزال و غزل

 

امشب از دولت می دفع ملالی کردیم

این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم

ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب

کز گرفتاری ایام مجالی کردیم

تیر از غمزه ساقی سپر از جام شراب

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵ - من و ما

 

مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم

خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم

دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز

خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم

با گریه خونین من و خنده مهتاب

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶ - وحشی شکار

 

تا کی در انتظار گذاری به زاری‌ام

باز آی بعد از این همه چشم‌انتظاری‌ام

دیشب به یاد زلف تو در پرده‌های ساز

جان‌سوز بود شرح سیه‌روزگاری‌ام

بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷ - ترانه جاودان

 

ای شاخ گل که در پی گلچین دوانی‌ام

این نیست مزد رنج من و باغبانی‌ام

پروردمت به ناز که بنشینمت به پای

ای گل چرا به خاک سیه می‌نشانی‌ام

دریاب دست من که به پیری رسی جوان

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸ - جرس کاروان

 

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام

شرمندهٔ جوانی از این زندگانی‌ام

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانی‌ام

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹ - باده وحدت

 

سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم

خواب را رخت بپیچیم و به سویی بزنیم

باز در خم فلک باده وحدت صافی است

سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم

ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰ - خون سیاووش

 

هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم

روز خود با شب غم دست در آغوش کنیم

بلبلانیم که گر لب بگشائیم ای گل

همه آفاق در اوصاف تو مدهوش کنیم

شب هجران چو شود صبح و برآید خورشید

[...]

شهریار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode