گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - برسم مطایبه خطاب بوزیر عدلیه وقت

 

درد پا مربنده ات را ساخت بیحال ای وزیر

گوشمالم داد و از غم کرد پامال ای وزیر

پیکرم از بهر مشق این طبیبان شد چو آن

لوح سیمین کز برای مشق اطفال ای وزیر

گشته انگشتان پایم از ورم سخت و سطبر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰

 

کان التوانی انکح العجز بنته

و ساق الیه حین زوجهامهرا

فراشا و طیئا قال له اتکی

فانکما لابد ان تلد الفقرا

کرد توانی بناتوانی شوهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱

 

ای مولد فرخنده دارای جهاندار

امسال فراز آمده ای خوب تر از پار

خوب آمدی و فرخ و فرخنده و نیکو

شاد آمدی و خرم و زیبا و بهنجار

هر سال تو از سال دگر خوب تر آیی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲

 

به حق تاج فلک سای شاه مهر سریر

به جود حضرت اقدس به اقتدار وزیر

به لطف و مرحمت و جود خان حاکم راد

به بندگان سرایش که در زمانه امیر

که سوختم ز ستمهای دشمنان دغل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳

 

چو مرد بست بفرمان کردگار کمر

هرآنچه خواهد او را عطا کند داور

بمال و بخت و جوانی و زور غره مشو

که ناتوانی در پنجه قضا و قدر

که می بخواهد روزی ترا بخواب کند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - قصیده وطنی در ۱۳۱۹

 

تا کی ای شاعر سخن پرداز

می کنی وصف دلبران طراز

دفتری پر کنی ز موهومات

که منم شاعر سخن پرداز

ذم ممدوح گه کنی ز غرض

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - قصیده در تهنیت نوروز

 

هژیر و نغز و خوش ای باد نوبهار بوز

که دیرگاه براه تو مانده دختر رز

پرند سبز بگلبن بپوش تا ما نیز

ز یادگار خزان برکنیم جامه خز

بیا که رایت کیخسرو بهار رسید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶

 

می طهور نیاید مرا بکار امروز

که باده خورده ام از دست آن نگار امروز

بجای برف هما گو پراکند الماس

که بزم ما زرخ دوست شد بهار امروز

بپشت گاو نهادند رخت زهد و شدند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷

 

در صف بستان نسیم گشت مهندس

شمع برافروخت از شکوفه بمجلس

راغ پر از نافه شد ز طره سنبل

باغ پر از فتنه شد ز دیده نرگس

آن چو نگاری فکنده طره مفتول

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸

 

مه من که خورشید گردون غلامش

بگل پای سرو اندرون از خرامش

دو ابروی پیوسته اش با دو عارض

دو ماه نواست و دو بدر تمامش

دل از سنگ سازد تن از سیم سازد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹

 

چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش

به فرهنگ شد بسته پیمان دانش

ز شرق هنر تافت خورشید دولت

برآمد در حکمت از کان دانش

به هنجار سیارگان گشت روشن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - از زبان حبیب الله خان نامی بسردار منصور نگاشته

 

ای بسته پس طاعت یزدان کمر خویش

تا ساخته کار دو جهان از هنر خویش

حاجت بمه و مهر و سپهرت نبود زانک

روشن شده چرخ تو ز شمس و قمر خویش

همواره ره داد بپیمایی از یراک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - قصیده ناتمام

 

گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی

گفتا به ذات پاکم حق باصر است و اعرف

گفتم تو پیر عشقی ای شیخ پاکدامن

گفتا تو طفل راهی ای کودک مزلف

گفتم جلال دینی گفتا جلال یزدان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲

 

در کاروان نواخت درای آهنگ

شب برکشید پرده نیلی رنگ

عوا دلیل ره شد تا شعری

سازد درون خیمه شب آهنگ

خورشید در ترازو شد پنهان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - چند بیت از یک قصیده ناتمام مانده بخط استاد

 

مرا وزارت عدلیه از نخستین بار

ندید قابل شفقت نخواند لایق کار

چرا که فاقد هر شرط و جامع هر خلف

بدم که آدمیم من نه گرگ آدم خوار

وزیر عدلیه از آدمی نفور بود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در نکوهش محمدعلی میرزای مخلوع هنگام بستن و کشتن مشروطه خواهان در باغ شاه تهران

 

چو شه به دامن جادو و جنبل آرد چنگ

همی‌گریزد از او مردمی به صد فرسنگ

کدام جنبل و جادو نماید آن آثار

که آید از قلم و رأی مرد با فرهنگ

دریده شد دل مرد آن شیر گیر و ز جهل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵

 

مرا بخانه درون کودکی بسن دو سال

بود خجسته و فرخ رخ و بدیع جمال

دو هفته ماهی کاندر دو سالگی او را

ز روی و ابرو باشد دو بدر با دو هلال

بعهد مهد رخش را دو لعل عیسی دم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - مطلع ثانی

 

که ای سفینه دستت خزینه آمال

که ای صفیحه تیغت صحیفه آجال

در آن بساط همایون که صدر بار توئی

فلک نشاند خورشید را بصف نعال

برای طوق حسام تو خور بشکل نگین

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

چو شد بردالعجوز از چرخ نازل

زمستان دست سردی داشت بر دل

نهاد آن دست را بر سینه خاک

چو اندر سینه ترکان حمایل

برات عاشقان بنوشت بر یخ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - چکامه

 

از عدل خویش قائمه ای ساخت ذوالجلال

قائم اساس عدل بر آن نامش اعتدال

چون کرسی وجود بر آن پایه قائمست

شد ایمن از زوال و فنا ملک لایزال

روح ستوده راست بر این پایه اتکاء

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode