گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

نادیده چنان مست تمنای تو گشتم

کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم

اندر طلب روی تو در دوزخ محنت

چون عابد گریان پی نادیده بهشتم

حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

دامن دل ز کف صبر رها می‌بینم

هرکه عاشق شده داند که چه‌ها می‌بینم

تا درخشید رخ بدر من از مطلع حسن

شمس روشن بر رویش چو سها می‌بینم

صنما چون و چرا با من مسکین بگذار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

تا بدانی کاندرین سودا چه سود اندوختم

عقل و هوش و جان خریدم دین و دل بفروختم

غوره بودم عشق شهدم داد و غیرت چاشنی

خام بودم در محبت پختم از غم سوختم

راه دولت را در آئین گدائی یافتم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

گر صد هزار بار گدازی در آتشم

پاکیزه تر شوم که زر ناب بیغشم

از باده امید تو مخمور و جرعه نوش

وز ساغر نوید تو سرمست و سرخوشم

گلگون ز اشک و زرد ز غم نیلی از فراق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

دوش بدرالدوله را بوس از جبین برداشتم

با مژه از چهره خوی از زلف چین برداشتم

دست اندر عروة الوثقای زلفش آختم

وز کمند گیسویش حبل المتین برداشتم

پرده شرم از نگار مهربان یکسو زدم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹ - در طی تقریظ مفصل بر کتاب حالت نگاشته میرزا محمد حسین ملک الکتاب فراهانی فرماید

 

دانا باید ز روی فکر زند دم

تا ز پس دم زدن همی نخورد غم

هست سخن مرد را ترازوی دانش

نیست بسنجیده مرد تا نزند دم

جز بسخن کان ترازوی هنرستی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

زبان ناطقه کوته کن ایشکسته قلم

سیاه باش و خمش باش و سرنگون و دژم

هنر مجوی که در شرق شد جهان تاریک

سخن مگوی که در شرق شد هوا مظلم

مخوان حدیث که شد کاخ عقل و دین ویران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱ - در جشن سال دوم مجلس شورای ملی ۱۳۲۵

 

مهناباد این جشن معظم

مبارک باد این عید مفخم

بفرزندان مرز و بوم ایران

هواخواهان قانون مکرم

به همدستان دفع مستبدین

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

نادیده چنان مست تمنای تو گشتم

کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم

اندر طلب روی تو در دوزخ محنت

چون عابد گریان پی نادیده بهشتم

حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

مهر در بیت الشرف شد ما به زندان اندریم

ماه طالع گشت و ما با نحس کیوان اندریم

غرقه دریای اشگیم از غمش سر تا قدم

لیک از هجران او در نار سوزان اندریم

ای تن آسان مانده در ساحل باستخلاص ما

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

تا رخ شمس السعاده تافت در ایوان

سر زد ایوان ز راه فخر به کیوان

بود شب جمعه و چهارم شعبان

کاین مه تابان گشود چهره در ایوان

چارده ماهی بسال چارده آمد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵ - ماده تاریخ

 

در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان

هر روز را باشد شبی هر نوبهاری را خزان

آن کو ز خاک آید همی خواهد بخاک اندر شدن

آری درین گیتی کسی باقی نماند جاودان

مرگ است همچون اژدها جان می ستاند بی بها

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

مرد چو باشد به وقت کار هراسان

مشکل گردد ورا به دیده هر آسان

عزم درست و دل قویت چو باشد

کوه توانی همی بسفت به پیکان

باید دل ساخت ز آهنی که نگردد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

ای پسر پادشاه کشور ایران

ای ز تو آباد خانه دل ویران

معتقدم بر تو زانکه داده خدایت

فر جوانان قرین دانش پیران

در کف رادت بود عنان حوادث

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

یک سوزن و یک سنجاق بودند به سوزندان

مانند دو تن عیار افتاده به یک زندان

سنجاق به سوزن گفت کار تو در اینجا چیست

وز بهر چه خسبیدی اندر دل سوزاندان

سوزن بجوابش گفت ای بی هنر سوری

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

از دستبرد چرخ شنیدم که ناگهان

آسیب و درد یافته پای خدایگان

ای شهریار عادل و دارای دادبخش

ای شهسوار باذل و میر جهان ستان

تو پا بچشم چرخ نهادی از آن سبب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

ای دریغا کهربا با امزیک و فیروزه نگین

آن بصافی بی نظیر و این بخوبی بی قرین

آن یکی افتاد از کالسکه اندر آستان

وین به بزم نصرة الدوله برفت از آستین

آن یکی انگشتری را حضرت والای راد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

شب ولادت فیروز شه مظفر دین

چو آسمان، مه و مهره و ستاره داشت زمین

نشسته نیر دولت بصدر و گشته بپای

وزیر و عارض و سالار و حاجب و نوئین

چنانکه در بر خورشید آسمان بینی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳ - ماده تاریخ کتاب گوهر خاوری تألیف پرنس ارفع الدوله

 

گوهر خاوری است این دیوان

که بود رشک گوهر عمان

نامه ای در ضیا چو مهر منیر

چامه ای در صفا چوآب روان

اثر کلک دانش است که یافت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴ - مطایبه

 

ای فتنه کفر و خصم ایمان

غارتگر کافر و مسلمان

دیدار تو آفت خرد شد

چو بسمله در فرار شیطان

یا زهر هلاکی از دو بادام

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode