دامن دل ز کف صبر رها میبینم
هرکه عاشق شده داند که چهها میبینم
تا درخشید رخ بدر من از مطلع حسن
شمس روشن بر رویش چو سها میبینم
صنما چون و چرا با من مسکین بگذار
که دلم فارغ ازین چون و چرا میبینم
غیر حرمان تو هر درد که رانی به دلم
خویش را در ره تسلیم و رضا میبینم
تو به من جور روا داری و من در همه وقت
طاعت امر تو بر خویش روا میبینم
چهرهات آینه حسن الهی باشد
سینه گنجینه اسرار خدا میبینم
زخم تیرت به تن ریش چو مرهم دانم
درد عشقت به دل خویش دوا میبینم
نه ازین ورطه رهایی به دعا بتوانم
نه ازین لجه خلاصی به شنا میبینم
آتشی در دلم افروختهای این عجب است
که به دل شعله به لب آب بقا میبینم
برخی شعر تو جان کردم و خود را به درت
تاج عشاق و امیرالشعرا میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در خراباتِ مُغان نورِ خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای مَلِکُالْحاج که تو
خانه میبینی و من خانهخدا میبینم
خواهم از زلفِ بُتان نافهگشایی کردن
[...]
نظری میکنم و وجه خدا میبینم
روی آن دلبر بیروی و ریا میبینم
بر جمالش همگی صورت جان مینگرم
وز کمالش همه تن لطف و وفا میبینم
نه به خود مینگرم صنع خدا تا دانی
[...]
پرتو روی تو از روی صفا میبینم
مردم چشم تو در عین حیا میبینم
در لبت مینگرم، جوهر جان مییابم
در رخت مینگرم، صنع خدا میبینم
شام گیسوی تو یا ملک ختن مینگرم؟
[...]
باز در دیر بتی عشوهنما میبینم
کاهل دین را ز وی آشوب و بلا میبینم
زاهدا منع مکن چون نگرم در رخ او
عیبِ این چیست که در صُنع خدا میبینم
من و مایی نبود در رَهِ وحدت هُش دار
[...]
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسأله بی چون و چرا میبینم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.