دامن دل ز کف صبر رها میبینم
هرکه عاشق شده داند که چهها میبینم
تا درخشید رخ بدر من از مطلع حسن
شمس روشن بر رویش چو سها میبینم
صنما چون و چرا با من مسکین بگذار
که دلم فارغ ازین چون و چرا میبینم
غیر حرمان تو هر درد که رانی به دلم
خویش را در ره تسلیم و رضا میبینم
تو به من جور روا داری و من در همه وقت
طاعت امر تو بر خویش روا میبینم
چهرهات آینه حسن الهی باشد
سینه گنجینه اسرار خدا میبینم
زخم تیرت به تن ریش چو مرهم دانم
درد عشقت به دل خویش دوا میبینم
نه ازین ورطه رهایی به دعا بتوانم
نه ازین لجه خلاصی به شنا میبینم
آتشی در دلم افروختهای این عجب است
که به دل شعله به لب آب بقا میبینم
برخی شعر تو جان کردم و خود را به درت
تاج عشاق و امیرالشعرا میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر حال و هوای عاشقانه خود را بیان میکند. او از دردها و احساسات عشق سخن میگوید و مینویسد که عاشق، رنجها و زیباییهای عشق را به خوبی میشناسد. با توصیف معشوق به عنوان چهرهای درخشان و آینهای از حسن الهی، اشاره میکند که عشق و زیبایی او برایش رازهای عمیق را فاش میکند. شاعر در عین حال از رنجها و سختیهایی که به دلیل عشق متحمل میشود سخن میگوید و میگوید که هیچ راهی برای رهایی از این درد نمیبیند، حتی دعا یا شنا. او به بیان احساساتش ادامه میدهد و میگوید که در آتش عشق میسوزد، اما با این حال، همچنان عشق معشوق را به عنوان بالاترین مقام و برتری میبیند. در نهایت، او خود را تاجگذاری میکند به عنوان امیر شعرای عشق.
هوش مصنوعی: دل و احساساتم را از دست دادهام و صبرم دیگر کافی نیست. هر کسی که عاشق شده، میفهمد که چه مشکلات و چالشهایی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که چهره زیبا و درخشان ماه دختران از نوری که مانند خورشید بر چهرهاش تابیده، میدرخشد، من گل زیبا و خوشبو را نیز در جنب و جوش او مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: ای محبوب، چرا و چونهای من را نادیده بگیر، زیرا دلم دیگر به این پرسشها نمیاندیشد و آسوده است.
هوش مصنوعی: هر دردی که غیر از نبود تو به دلم برسد، تمام وجودم را در حال تسلیم و پذیرش میبینم.
هوش مصنوعی: تو با من بیرحمی میکنی و من همیشه خود را موظف میدانم که از دستورات تو پیروی کنم.
هوش مصنوعی: صورت تو مانند آینهای است که زیباییهای الهی را به نمایش میگذارد و در درون من، سینهام حاوی رازهای پروردگار را در مییابم.
هوش مصنوعی: زخم تیر تو را بر تن خود مانند مرهم میدانم و درد عشق تو را در دل خود، درمان میبینم.
هوش مصنوعی: نه میتوانم با دعا از این دریای سخت رهایی یابم و نه با شنا از این عمق خطرناک نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در دل من آتش عشقی روشن کردهای، و این جای شگفتی است که با وجود آن آتش، بر لبانم تنها طعم آب زندگی را حس میکنم.
هوش مصنوعی: برخی از شعرهایت مرا به وجد آورده و احساس میکنم که در درگاه تو مانند دیگر عاشقان با افتخار و مقام بالا قرار دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در خراباتِ مُغان نورِ خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای مَلِکُالْحاج که تو
خانه میبینی و من خانهخدا میبینم
خواهم از زلفِ بُتان نافهگشایی کردن
[...]
نظری میکنم و وجه خدا میبینم
روی آن دلبر بیروی و ریا میبینم
بر جمالش همگی صورت جان مینگرم
وز کمالش همه تن لطف و وفا میبینم
نه به خود مینگرم صنع خدا تا دانی
[...]
پرتو روی تو از روی صفا میبینم
مردم چشم تو در عین حیا میبینم
در لبت مینگرم، جوهر جان مییابم
در رخت مینگرم، صنع خدا میبینم
شام گیسوی تو یا ملک ختن مینگرم؟
[...]
باز در دیر بتی عشوهنما میبینم
کاهل دین را ز وی آشوب و بلا میبینم
زاهدا منع مکن چون نگرم در رخ او
عیبِ این چیست که در صُنع خدا میبینم
من و مایی نبود در رَهِ وحدت هُش دار
[...]
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسأله بی چون و چرا میبینم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.