از دستبرد چرخ شنیدم که ناگهان
آسیب و درد یافته پای خدایگان
ای شهریار عادل و دارای دادبخش
ای شهسوار باذل و میر جهان ستان
تو پا بچشم چرخ نهادی از آن سبب
آسیب دید پای تو از چشم فرقدان
یا خواست آسمان که ببوسد رکاب تو
شد خسته پایت از اثربوس آسمان
سوگند باسر تو که از درد پای تو
باشد مرا شراره به دل نیشتر بجان
خواهم بپایمردی دعوت که کردگار
بخشد بلای پای تو بر فرق بندگان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و آسیب پای شهریار عادل و بزرگ سخن میگوید. او توضیح میدهد که آسیب پای پادشاه به دلیل برخورد با چرخ فلک (سرنوشت) است. شاعر به عظمت و مقام شهریار اشاره کرده و ابراز همدردی میکند. او حتی سوگند میخورد که این درد بر دلش اثر گذاشته و آرزو میکند که بلای پای پادشاهی بزرگ بر سر بندگان نازل نشود. به طور کلی، شعر نوعی ابراز وفاداری و همدردی با پادشاه و نگرانی از سرنوشت اوست.
هوش مصنوعی: شنیدم که ناگهان، سرنوشت دچار آسیب و درد شد، آن هم برای کسی که مقام بلندی دارد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه عادل و بخشنده، ای فرمانروای بزرگ و شجاع که به دیگران کمک میکنی و دنیا را در دست داری.
هوش مصنوعی: تو با ناز و زیبایی خود توجه دیگران را جلب کردهای و به همین دلیل در اثر حسادت و بیماری چشم مردم، دچار آسیب شدهای.
هوش مصنوعی: شاید آسمان خواسته بود که رکاب تو را ببوسد، اما این باعث شده که پای تو از اثر بوسههای آسمان خسته شود.
هوش مصنوعی: به خاطر سوگندی که به سر تو خوردهام، دردی که از پای تو نشأت میگیرد، باعث شعلهور شدن آتش در دل من شده است.
هوش مصنوعی: میخواهم به سراغ مردی بروم که خداوند بر او مصیبت و سختی را به خاطر تو نازل کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.