ای فتنه کفر و خصم ایمان
غارتگر کافر و مسلمان
دیدار تو آفت خرد شد
چو بسمله در فرار شیطان
یا زهر هلاکی از دو بادام
جانداروی مرگی از دو مرجان
حصنی است بگرد جان ز عشقت
ستوارتر از دز اسدخان
پیوسته غمت به مرگ همچون
آغاز صیام و سلخ شعبان
خواب از مژه ام گریخت چون آب
از شمر، کویر حوض سلطان
قصاب اگر خورد غم پیه
دارد بز بینوا غم جان
دشنام تو را شرف کند حرز
چون حامله حرز ام صبیان
خالت بکنار لب چو دیوی است
اندر پی خاتم سلیمان
از دست غمت به دل زنم سنگ
چون سنگ زن بلاد کاشان
زلف تو در آفتاب رویت
چون خرمت مشک شد پریشان
با باد فرستیش به هر سوی
همچون بوجار دشت لنجان
دیدی بذغال روسیاهی
ماند از پس رفتن زمستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر جانور و نبات و ارکان
سالار که کردت ای سخندان؟
وز خاک سیه برون که آورد
این نعمت بیکران و الوان؟
خوانی است زمین پر ز نعمت
[...]
آبان روز است روز آبان
خرم گردان به آب رز جان
بنشین به نشاط و دوستان را
ای دوست به عز و ناز بنشان
تا باده خوریم و شاد باشیم
[...]
آدینه و صبح و عید قربان
فرخنده گشاد هر سه یزدان
بر ناصر دین و تاج ملت
شاه عجم و پناه ایران
سنجر که نهیب خنجر او
[...]
دین را حرمیست در خراسان
دشوار ترا به محشر آسان
از معجزههای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
[...]
ای روی تو آفتاب تابان
بردی دل و نیست بر تو تاوان
تو آفت جانی و جهانی
نام تو نهادهاند جانان
چون عهد تو پشت من شکسته
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.