دوش بدرالدوله را بوس از جبین برداشتم
با مژه از چهره خوی از زلف چین برداشتم
دست اندر عروة الوثقای زلفش آختم
وز کمند گیسویش حبل المتین برداشتم
پرده شرم از نگار مهربان یکسو زدم
برقع ناز از جمال نازنین برداشتم
تا دو دستم بند شد بر گوشه دامان او
دست از دامان خیرالمرسلین برداشتم
پشت پا بر گردن افلاکیان زد آن صنم
تا دو . . . را بگردن از زمین برداشتم
مست بودم کردمش با . . . خود از جا بلند
آنچنان مردم که او را اینچنین برداشتم
ناگهان بدرالملوک از در درآمد دید من
. . . ش را پای بر چرخ برین برداشتم
آفرینم خواند و نوشاندم قدح تا بر سپهر
آفرین از آن لب نوش آفرین برداشتم
گفت باشد مادرم ختم بتان در دلبری
گفتمش این ختم را یک اربعین برداشتم
ژاپن و ماچین بچین ژوپن و پاچین چو داشت
کام دل از ژاپن و ماچین و چین برداشتم
خوشه پروین بدستی داشتم از سنبلش
دست دیگر خرمن سیم . . . برداشتم
پیش . . . گشودم . . . توران الملوک
در بر غلمان نقاب از حور عین برداشتم
چون مسخر گشت در زیر نگینم آن پری
خاتم ملک سلیمان را نگین برداشتم
پیرهن پر لعل و دامان پر ز مرجان شد مرا
تا که مهر از کوزه ماء معین برداشتم
مهر آن گنجینه را برداشتن بیخون دل
او گمان می کرد اما من یقین برداشتم
حق عذرم خواست تابو عذره بر عذرا شدم
آستینش با دم روح الامین برداشتم
گفتمش از آستینت برنخواهم داشت دست
گفت من پیش از تو دست از آستین برداشتم
چرخ . . . دید و دستی بر سرش مالید و گفت
زین سپس دست از سر طغر لتگین برداشتم
اعتضادالملک بود این انگبین را خود مگس
سعی کردم تا مگس را زانگبین برداشتم
چون تکلتو جابجا شد از پی تاریخ آن
گفتمش از اعتضاد الملک زین برداشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک عشق عمیق و مجذوب کننده میپردازد. شاعر از بوسهای که بر جبین معشوق گذاشته و زیباییهای او مانند زلف و چهرهاش را با تمثیلهای دلربا بیان میکند. او به طور شاعرانه دست خود را در گیسوی معشوق میبرد و از آن لذت میبرد. همچنین از احساساتش نسبت به معشوق، کلمات عاشقانه و زیباییشناسانهای استفاده میکند تا نشان دهد بر او تا چه اندازه مجذوب و مسرور است.
شاعر به تصویری از خود به عنوان کسی که در پی زیبایی معشوق است و در آن لحظه تمام دنیا را فراموش کرده است، میپردازد. در پایان، او به مفهوم عشق و زیبایی و سرسپردگی اشاره کرده و نشان میدهد که در این عشق، او با تمام وجود خود را در اختیار معشوق قرار داده و حاکم بر دل و جان اوست.
هوش مصنوعی: دیشب من با محبت و احترام به فردی مهم نزدیک شدم و با بوسهای از پیشانی او، باعث خوشحالیاش شدم. همچنین با نگاهی به چهرهاش، زیبایی و جذابیت او را بیشتر درک کردم.
هوش مصنوعی: من به زلف او چنگ زدم و خود را به آن گیسوی محکم و محکمتری که دارد، وصل کردم.
هوش مصنوعی: من پردهی شرم را کنار زدم و حجاب ناز را از چهرهی زیبای محبوبم برداشتم.
هوش مصنوعی: وقتی که دو دستم به گوشه دامن او گره خورد و آنجا محکم شد، دیگر از دامن بهترین فرستاده خدا دست نکشیدم.
هوش مصنوعی: صنم به قدری قدرت و تسلط دارد که نه تنها بر گردن افلاکیان پا میزند، بلکه به راحتی میتواند دو . . . را از زمین بردارد.
هوش مصنوعی: در حالت سرخوشی و مستی بودم و او را به گونهای بلند کردم که گویی او را با تمام وجود و احساسم در آغوش گرفتهام.
هوش مصنوعی: ناگهان بدرالملوک وارد شد و من دیدم که پاهایم را از زمین بلند کردهام و روی چرخ بالای آسمان قرار دادهام.
هوش مصنوعی: شخصی از من ستایش کرد و با خداحافظی و نوشیدن جام، به من یادآوری کرد که از زیبایی آن لبهای خوشگوار ستم بیفتم.
هوش مصنوعی: مادرم گفت که مراسمی برای بتان در زیبایی و دلربایی برگزار شده است. من به او گفتم که من این مراسم را چهار روز پیش برگزار کردهام.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیباییهای ژاپن و چین اشاره میکند و از لذتهایی که از این کشورها برده است سخن میگوید. او با ذکر نام مکانها به احساس رضایت و خوشنودی خود از سفر به این نقاط اشاره میکند. این احساس باعث میشود که او از دلایل خوشحالیاش و تجربههای مثبتش یاد کند و از زندگی و جمال طبیعت لذت ببرد.
هوش مصنوعی: به یاد دارم که خوشهای از ستارههای پروین در دست داشتم و با دست دیگرم خروارهایی از نقره را جمع کردم.
هوش مصنوعی: به محض ورود، دروازههای پادشاهی را گشودم و در میان جوانان زیبا، نقاب از چهرههای دلربا کنار زدم.
هوش مصنوعی: زمانی که آن پری که زیر فرمان من بود، مانند نگینی در دستم قرار گرفت، خاتم سلیمان را از او گرفتم.
هوش مصنوعی: پیرهنم پر از سنگهای قیمتی و دامنم پر از مرجان شده بود، زمانی که عشق را از کوزه آب آشکار گرفتم.
هوش مصنوعی: او فکر میکرد که میتواند بدون درد و زحمت، آن گنجینهی ارزشمند را به دست آورد، اما من با اطمینان و آگاهانه آن را به دست گرفتم.
هوش مصنوعی: حق از من خواست تا عذرخواهی کنم و من نیز به محبت او پاسخ دادم. خودم را به آغوش او سپردم و با الهام روح القدس، از او یاری خواستم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که هرگز از آستینت دست نخواهم کشید، اما او گفت که من قبل از تو دست را از آستینم برداشتم.
هوش مصنوعی: چرخ را دید و با نرمی دستش را بر روی آن کشید و گفت از این پس دیگر بر سر طغرلتگین نمیزنم.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به یک فرد با نام "اعتضادالملک" دارد که در تلاش است تا مگس را از عسل بگیرد. این عمل نمادی از تلاش و کوشش برای رسیدن به چیزی با ارزش است، حتی اگر موانعی مانند مگس وجود داشته باشد. در نهایت، میتوان فهمید که برای دستیابی به هدف، باید تلاش کرد و از موانع عبور کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که وضع من تغییر کرد و به یاد گذشته افتادم، به او گفتم که از اعتبار ملک زین برداشتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.