گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

با ماه تو تا مشک شد برابر

چون مشک بجوشم همی بر آذر

از بسکه مرا آذر است بر دل

آزار نجویم همی ز آذر

از بویه تو هر زمان بنالم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح ابومنصور

 

بتا گل رخ تو کرده از بنفشه سپر

دو زلف تست دو جراره بنفشه سپر

ز تیر چشم تو ترسنده شد گل رخ تو

ز مشگناب زره کرد و از بنفشه سپر

میان زلف تو و چشم تو نبرد افتاد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح ابودلف

 

بتی سرو بالا و سرو سمنبر

که شمشاد دارد ببرگ سمن بر

رخش همچو ماهی که گل بار دارد

برش همچو سروی که دارد سمن بر

روان گردد از نقش رویش منقش

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در مدح ابوالمعمر

 

بتی که راستی از قد او رباید تیر

بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر

نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر

نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر

ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در مدح ابومنصور

 

بلای غربت و تیمار عشق و فرقت یار

شدند با من دلخسته این سه آفت یار

همیشه بود نشاط دلم ز دیدن دوست

همیشه بود قرار تنم بصحبت یار

برفت یار و مرا غم گرفت جای نشاط

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

بفرخ فال و خرم بخت و میمون روز و نیک اختر

بدارالملک باز آمد شه نیک اختر از لشگر

شکسته لشکر جنگی بسان خیل افریدون

گشاده قلعه محکم بسان سد اسگندر

چنین زی لشگر ترکان و پیکار بداندیشان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح ابودلف شاه نخجوان

 

تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر

باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر

اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد

هرگز نیامده ببر من چنو پسر

تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح ابومنصور

 

تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر

از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر

با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ

این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر

کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح شمس الکفات ابوعلی حسن

 

چون او بتی شمن نستاید بصد بهار

چون او گلی چمن ننماید بصد بهار

گوئی که هست دو لبش از بسدو عقیق

تشبیه دو لبش ز عقیق و بسد مدار

پیرایه عقیق زبرجد کجا بود

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح شاه ابومنصور

 

چون رخ معشوق خندان شد بصحرا لاله زار

ابر نیسانی همی گرید ز عشق لاله زار

از نسیم باد خارستان همه شد گلستان

وز سرشگ ابر شورستان همه شد لاله زار

باغ شد خرخیز بوی و راغ شد فر خار نقش

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح شاه ابوالخلیل

 

چون روز بر کشید سر از قیرگون حریر

بر کوهسار زر بگسترد چون زریر

چون زردگون حریر شد از عکس او بلون

یاقوت زرد ریخته بر زرگون حریر

چون شنبلید زار میان بنفشه زار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - در مدح ابونصر مملان

 

چون کمانم چفته دارد عشق بالائی چو تیر

مهر رخساری ز مهرم سوخته دارد چو تیر

لاله از رنگ رخ او بشکفد در ماه دی

باده از باد دل من بفسرد در ماه تیر

گونه گیرد برگ گل از روی او وقت بهار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - در مدح ابوالخلیل جعفر و امیر مملان

 

دگر فکار نباشد دلم ز هجر نگار

دکر نباشد رویم ز خون دیده نگار

تنم ز خار رها گشت او فتاد بگل

دلم بنور بپیوست و دور گشت زنار

بوصل آن بت گلرخ کجا روا نبود

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - در مدح ابومنصور

 

رخ چو لاله شکفته بر گل سور

زلف چون میغ در شب دیجور

یابد از رنگ آن بهار بها

خیزد از بوی این بخار بخور

ویل کرده بر غم رنج مرا

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

ز روزنامه شاهان چنین دهند خبر

چنین کنند بزرگان چیره دست هنر

که شهریار زمین کرد و پادشاه زمان

امیر و سید و خورشید خسروان جعفر

اگرچه دیر همی داد داد او گردون

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - در مدح بوعلی

 

سرشگ ابر آزاری زمین را کرد پرگوهر

نسیم باد نیسانی هوا را کرد پرعنبر

ز گلبن گل همیخندد ز مشگ آذین همیبندد

کنون نرگس بپیوندد بهم مینا و سیم و زر

هوا غلغلستان گردد زمین سنبلستان گردد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - در مدح ابونصر

 

شنبه شادی و اول مه آذر

زخمه بر افکن بعود و عود بر آذر

باده فراز آر و دل برنج میازار

شاد دل از یار باش و باده همی خور

آن بت عیار و فتنه بت فرخار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

عشق دارد هر کسی را مستمند و خوار و زار

خوار باد آنکس که دارد عشق و کار عشق خوار

چون گرفتار آمد اندر عشق هاروت از فلک

در چه بابل شد آوخته بتار موی یار

عشق شیران را براندازد بکوه از نیستان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در مدح ابونصر مملان

 

گرد کافور است گوئی بیخته بر کوهسار

تیغ پولاد است گوئی ریخته بر جویبار

تا زمین کافور گون گشت و هوا کافور بار

راست همچون طبع کافور است طبع روزگار

ابر گسترده است قاقم بر درخت اینک ببین

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - در مدح لشگری

 

که را پشتی کند گردون چه باشد پشتی لشگر

چه باشد یاری لشگر که را دولت بود یاور

چه باید کشتن آن تخمی که بی کشتن ببار آید

چه باید کندن آن کانی که بی کندن دهد گوهر

چه باید مایه آن کس را که یابد سود بی مایه

[...]

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۱
sunny dark_mode