گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۱

 

ای حسن تو از چهره خوبان همه پیدا

از چهره خوبان همه حسن تو هویدا

مجنون صفاتیم در این دشت که داریم

چون لاله بدل داغ ز عشق رخ لیلا

مائیم که بر حسن ازل بوده و هستیم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۲

 

ای گشته ز تو سر نهان جمله هویدا

از عکس جمالت شده روشن همه دلها

تا پرتو حسن رخ تو کرد تجلی

از وی شده موجود وجود همه اشیا

آمد بوجود از عدم آن عشق جگر سوز

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳

 

صبح شد ساقی بیا بگشا در میخانه را

همچو خور بر دور افکن از کرم پیمانه را

خانه گل را زیارت تا بکی ای ژنده پوش

در حریم دل بباید جست صاحبخانه را

زنگ غیر اول ز مرآت دل خود پاک کن

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۴

 

ای زاب و رنگ عارضت شادابی گلزارها

هر خار گلزاری شود گر بگذری بر خارها

از کفر زلفت ای صنم ذکری برآید از حرم

بر گردن هر ذاکری شد سبحه چون زنارها

میخواست مانی تا کشد نقشی چو خطت دایما

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۵

 

در خرابات مغان تا که مقامست مرا

صحبت پیر و جوان شیشه و جامست مرا

بغلامی تو تا بسته ام ای شاه کمر

شاه آفاق کمربسته غلامست مرا

مرغ دل کی بشود صید بدام دگری

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۶

 

ای از رخ تو روشن انوار دوست ما را

انوار دوست دیدن زان رخ نکوست ما را

چندی چو مغز بودیم در زیر پوست پنهان

عشق آمد و برآورد از زیر پوست ما را

خورشید روشنائی از چشم ما کند وام

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۷

 

ای رخت مهر سپهر انما

قامتت سرو ریاض هل اتی

شرحی از موی تو واللیل آمده

آیتی در وصف رویت والضحی

از ازل بهر ثنایت تا ابد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۸

 

بحر بی انتهاست سید ما

گوهر پر بهاست سید ما

زده پا بر بساط کبر و ریا

مظهر کبریاست سید ما

کشور جان و ملک دل بگرفت

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۹

 

بیرون نکنی تا ز سر این کبر و منی را

دیدار نه بینی رخ یار یمنی را

تا جلوه دهد چهره زیبا خود آن یار

بزدای ز آئینه دل زنک منی را

برقامت جان جامه هستی نزده چاک

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۰

 

سالها در خود سفر کردیم ما

در سفر عمری بسر کردیم ما

از دیار خویشتن بستیم بار

خویشتن را در بدر کردیم ما

بار افکندیم در هر منزلی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۱

 

تا گمان پاو سر کردیم ما

پاو سر وقف سفر کردیم ما

در طریق عشق بنهادیم پا

عاشقانه ترک سر کردیم ما

خشک لب رفتیم در هر محفلی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۲

 

باز ساز عشق سر کردیم ما

ترک عقل تیره سر کردیم ما

معتکف گشتیم کنج میکده

باده نوشان را خبر کردیم ما

خشک لب هر جا حریفی یافتیم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۳

 

بزم عشق است و همه شیشه و جامست اینجا

هرچه جز مستی عشق است حرامست اینجا

باده خواران همه افتاده ز می مست و خراب

آنکه هشیار نشسته است کدامست اینجا

روز اول که دلم خال و خطش دید بگفت

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۴

 

خوش نور خدائیست عیان در نظر ما

از روی تو ای روی تو نور بصر ما

سازد بهوس خشک لب چشمه خورشید

هر چشمه که جاری شود از چشم تر ما

بی روی تو ای شمع دلفروز جهان چند

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۵

 

نقش بند طلسم اسما ما

نقد گنجینه مسمی ما

باده نوشان بزم وحدت را

از می لعل باده پیما ما

گاه مجنون صفت بیابان گرد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۶

 

نفسی بی جمال دلبر ما

خود نگیرد قرار دل بر ما

روز و شب خوش در آتش عشقش

دل بود عود و سینه مجمر ما

ذوق مستان ما اگر خواهی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۷

 

دلبر ما نشسته بر در ما

دربر ما نشسته دلبر ما

ما حریفان مصطب عشقیم

جام گیتی نماست ساغر ما

ماه چبود که نیر اعظم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۸

 

فکر اگر ای سیمتن داری بتذخیر طلا

رنگ زرد عاشقان میباشد اکسیر طلا

طوق زرین در گلوی آن زلیخاوش مبین

سوره یوسف بگرد آورده تحریر طلا

شمع اندر پرده فانوس میگرید ز سوز

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۹

 

مست صهبای وحدتم امشب

مطلق از قید کثرتم امشب

عارفان معارف حق را

نکته سنج حقیقتم امشب

روشنی بخش خلوت دل شد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۰

 

بسکه کرد آه وفغان در حسرت گل عندلیب

غنچه را شد چاک بر تن جامه صبر و شکیب

دل بکند از شاخ طوبی و گل جنت نخواست

یکنظر هرکو بدید آن حسن خوب دلفریب

بگسلد گر رشته عمرم سراسر چون اجل

[...]

نورعلیشاه
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۸
sunny dark_mode