گنجور

 
نورعلیشاه

سالها در خود سفر کردیم ما

در سفر عمری بسر کردیم ما

از دیار خویشتن بستیم بار

خویشتن را در بدر کردیم ما

بار افکندیم در هر منزلی

پس سبک زانجا گذر کردیم ما

غوطه ها خوردیم در هر لجه

دامنی زان پر گهر کردیم ما

خشک وتر دیدیم در عالم بسی

سیرها در بحر و بر کردیم ما

شهرها دیدیم بی حد و شمار

عالمی زیر و زبر کردیم ما

عاقبت با یار چون نور علی

کشور جان را سفر کردیم ما