گنجور

 
نورعلیشاه

بزم عشق است و همه شیشه و جامست اینجا

هرچه جز مستی عشق است حرامست اینجا

باده خواران همه افتاده ز می مست و خراب

آنکه هشیار نشسته است کدامست اینجا

روز اول که دلم خال و خطش دید بگفت

زیر هر دانه دو صد دانه و دامست اینجا

زاهد ار همچو خلیلت زند آتش تو مترس

نار نمرود همه برد و سلامست اینجا

ای خوش آن عاشق گمنام ز ننگ آزاده

که چو نور علیش ننگ ز نامست اینجا