گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸۸ - مرغان چمن

 

«چگونه بنگرم صحن چمن را

که افسردند یاس ویاسمن را»

ز من باد صبا از راه یاری

رسان پیغام مرغان چمن را

بگو در کربلا در خون کشیدند

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸۹ - وادی عشق

 

داغت ای تشنه جگر! بر جگری نیست که نیست

سر سودای تو در هیچ سری نیست که نیست

پای مردانه نهادی به ره وادی عشق

گرچه دیدی که در آن ره خطری نیست که نیست

تشنه لب، جان به سپردی به لب آب روان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۰ - گل نسترنی چند

 

زینب به زمین دید چو صد پاره تنی چند

پژمرده ز کین دید گل یاسمنی چند

تنها به زمین دید فتاده همه بی سر

بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند

یکجا به سنان رفته، سر بی تن چندی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۱ - دانهٔ اشک

 

ای سر به سنان رفته، تن افتاده به میدان!

گویا خبرت نیست زما جمع اسیران

تو رفته به خوابی و نداری خبر ای شاه!

کز هجر تو ما را نرود خواب به چشمان

کشتند لب تشنه تو را بر لب دریا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۳ - داغ لاله ها

 

« چو لاله بین، دل پر درد و داغ، زینب را

دمی بگیر تو مادر، سراغ، زینب را»

به باغ کرب و بلا یافت تا که ره گلچین

اثر نماند زگل ها به باغ، زینب را

از آن زمان که لب خشک کشته شد پسرت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۴ - شمع محفل

 

به شام گشت چو اندر خرابه، منزل زینب

فزون شد از الم کربلا، غم دل زینب

چو گشت قافلهٔ کربلا، روانه سوی شام

کسی نبود که بندد به ناقه، محمل زینب

چو آفتاب درخشنده تا به شام، زکوفه

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۵ - مشعل افروخته

 

دختر شیر خدا کرد چو در شام مقام

صبح شد در نظرش تیره تر از ظلمت شام

آه و افسوس از آن دم که یزید از ره کین

خواند آن مشعل افروخته در مجلس عام

سر شرمندگی از فرط حیا داشت بزیر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۶ - تاب آفتاب

 

گفت سکینه غمم حساب ندارد

چشم من امشب،خیال خواب ندارد

درد یتیمی ز کف ربوده توانم

وای برآن کودکی که باب ندارد

اصغرم ای عمه جان! چو سایر شبها

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۷ - نظم جگر سوز

 

تا سایهٔ تو بود پدر جان به سر من

روشن شب تاریک بدی در نظرم من

دامان تو آرامگهم بود شب و روز

تو رفتی و از هجر تو خون شد جگر من

اکنون به رخم شمر زند سیلی بیداد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۸ - شعلهٔ سخن

 

پدر زهجر تو کاهیده چون هلال تنم

خوشا دمی که به ماه رخت نظاره کنم

زکربلای تو بویی گرم رسد به مشام

هزار بار بود به زنافهٔ ختنم

از آن زمان که ز آغوش تو جدا گشتم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۹ - درد اشتیاق

 

بابا کجایی از چه نیایی به دیدنم

کز درد اشتیاق تو کاهیده شد تنم

از کربلا به شام، بیا و نظاره کن

کنج خرابه، منزلم و خاک مسکنم

بذر محبت تو به دل کاشتم دریغ

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۰ - بوی مشک و عنبر

 

صدایی عمه زین طشت زر آید

که جانم از بدن خواهد بر آید

بگو ای عمه! در طشت این سر کیست؟

که از وی بوی مشک و عنبر آید

به لبهایش یزید دون زند چوب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۱ - آتش فراق

 

تا سایهٔ مبارک تو بود بر سرم

فرخنده بود طالع و، رخشنده اخترم

تا آفتاب روی توام رفت از نظر

روزم چو شام تار شد و تیره معجرم

من روز و شب دلم به تو خوش بود حالیا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۲ - ستاره می شمرم

 

پدر ز درد فراقت خون شده جگرم

ز هجر روی تو چون طایر شکسته پرم

پدر بیا و ز بحر غمم رهایی بخش

که سیل اشک، ز هجرت رسیده تا کمرم

مرا ز دیده بود از غم تو خون جاری

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۵ - شبستان عمر

 

« پدر درد هجرت دوایی ندارد

غریب وطن، آشنایی ندارد»

پدر تا تو رفتی ز شهر مدینه

دلم بی حضورت صفایی ندارد

چگویم پدر جان که بی شمع رویت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۶ - ارض کربلا

 

ای ارض کربلا تو محل بلاستی!

موسوم از این سبب تو به کرب و بلا ستی

مدفون به تربت تو بود گوشوار عرش

برتر هزار بار، ز عرش علاستی

ای خاک از آنکه مدفن سبط پیمبری

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۷ - طایر بی آشیان

 

نام دشت نینوا، هر گه که آید بر زبانم

همچو نی آتش فتد در بند بند استخوانم

شد خزان، در کربلا چون گلشن آل پیمبر

بلبل آسا، روز و شب، در ناله و آه فغانم

هر زمان خواهم نویسم داستان کربلا را

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
sunny dark_mode