پدر زهجر تو کاهیده چون هلال تنم
خوشا دمی که به ماه رخت نظاره کنم
زکربلای تو بویی گرم رسد به مشام
هزار بار بود به زنافهٔ ختنم
از آن زمان که ز آغوش تو جدا گشتم
هنوز بوی تو آید ز چاک پیرهنم
تو خفته ای به دل خاک، با تن صد چاک
من از فراق تو حیران زکار خویشتنم
من از کجا و مدینه کجا و شام کجا؟
فلک برای چه آواره کرد از وطنم
زبعد قتل تو ای خسرو سلیمان جاه!
زمانه کرد گرفتار ظلم اهرمنم
به راه شام نبودی ببینی ای بابا!
که خصم، گردن و بازو ببست با رسنم
سواره ناقهٔ عریان، به کوچه های دمشق
به حال زار کشاندند بین مرد و زنم
به شام آی و مرا از قفس رهایی بخش
تو گلشن من و من عندلیب آن چمنم
زخاک، روز قیامت، چو سر برون آرم
هنوز بوی فراق تو آید از کفنم
چو آب دیدهٔ «ترکی» به آتش دل ریخت
فرو نشاند در این بزم، شعلهٔ سخنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردناک شاعر درباره جدا شدن از پدرش اشاره دارد. او از زوال و تنهایی خود پس از فراق پدر میگوید و به یاد بوی خوش او در لباسش و خاطراتی که از آغوش او دارد میافتد. شاعر از ظلم و ستمی که پس از قتل پدرش بر او و دیگران رفته، صحبت میکند و از احساس سرگشتگی و انزوا در دنیای بیرحم یاد میکند. او همچنین آرزو دارد که پدرش به او کمک کند و او را از این قفس رهایی بخشد، زیرا به او به عنوان گلشن خود و خود را به عنوان عندلیبی در آن چمن میبیند. در نهایت، شاعر با یادآوری بوی فراق پدرش، از درد و احساساتش در این شعر سخن میگوید.
هوش مصنوعی: پدر از نبودنت به شدت ناراحت و رنجیده شده است، بدنم نیز چون هلال ماه ضعیف شده است. خوشا به حال لحظهای که بتوانم به زیبایی چهرهات نگاه کنم.
هوش مصنوعی: بوی گرمی از کربلا به مشام میرسد و این بوی خوش هزار بار بیشتر از عطر خوش ختن (سرزمین چین) است.
هوش مصنوعی: از زمانی که از آغوش تو دور شدم، هنوز هم بوی تو از چاک پیراهنم به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: تو در دل زمین خوابیدهای و من، با دل شکسته و صد درد، از جدایی تو در حیرت و سردرگمی هستم.
هوش مصنوعی: من از کجا آمدم و مدینه و شام کجا هستند؟ چرا آسمان مرا از وطنم دور کرده است؟
هوش مصنوعی: پس از کشته شدن تو ای شاه سلیمان، زمانه مرا در چنگال ظلم و ستم قرار داد.
هوش مصنوعی: ای کاش به راه شام رفته بودی و میدیدی که دشمن، گردنش را بر روی بند گذاشته و بازویش را با رسن بسته است.
هوش مصنوعی: یک شتر عریان را سوار کرده و به حال نزار و بیحالی در کوچههای دمشق میگردانند، بین مردان و زنان.
هوش مصنوعی: به شام بیا و مرا از اسارت نجات بده، تو باغ من هستی و من بلبل آن باغم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت وقتی از خاک خارج شوم، هنوز بوی جدایی تو از کفنم به مشام خواهد رسید.
هوش مصنوعی: به مانند آب چشم «ترکی» که بر آتش دل ریخته میشود، کلماتم در این محفل شعلههای آتشین را فرونشانید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که از سر حمدان عقیق در یمنم
به سرخ ری کس نیست همچنان که منم
مرا سزد که کنم در جهان به . . . ر منی
که هر منی است گروگان هفده هژده منم
من آن کسم که ز بس تیز شهوتی . . . رم
[...]
درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
میان نفس و هوا دست و پای چند زنم
هزار بار برآمد مرا که یکباری
ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم
گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ
[...]
عجب مدار خراباتیی چنین که منم
اگر به کوی خراباتیان بود وطنم
کنشت و کعبه به فرمان روم خدا مکناد
که در ضمیر من آید که من به خویشتنم
خودی خود چو براندازم آن چه ماند اوست
[...]
شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟
ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم
به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست
عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم
ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق
[...]
ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم
ولی چو در نگرم پرده ی رخ تو منم
مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان
که جام باده رهائی دهد ز خویشتنم
بجز نسیم صبا ای برادران عزیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.