گنجور

 
ترکی شیرازی

تا سایهٔ مبارک تو بود بر سرم

فرخنده بود طالع و، رخشنده اخترم

تا آفتاب روی توام رفت از نظر

روزم چو شام تار شد و تیره معجرم

من روز و شب دلم به تو خوش بود حالیا

تنها به شهر شام، چسان شب به سر برم

گویند رفته باب تو چندی سوی سفر

طفلم ولی نمی شود این حرف باورم

دوران فشانده گرد یتیمی به چهره ام

گردون فکنده زهر اسیری به ساغرم

من بلبل ریاض تو بودم ولی کنون

در آتش فراق تو همچون سمندرم

ز آیینهٔ دلم نرود عکس این دو تن

گه در خیال اکبر و گه فکر اصغرم

ای ناخدای آرزوی من بیا ببین

در بحر غم، چو کشتی بگسسته لنگرم

گرداب غصه حایل و مواج بحر غم

زین ورطه مشکل است که جانی بدر برم

گویم به حضرتت گله های شب فراق

روزی اگر وصال تو گردد میسرم

خشکید آب چشم من از بس گریستم

جای سرشک، خون چکد از دیدهٔ ترم

یکدم اگر به دفتر «ترکی» نظر کنی

دانی که روزگار، چه آورده بر سرم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم

تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم

آن خر سری که شعر سراید بلحن خر

پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم

یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست

[...]

انوری

تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم

جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم

خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس

بی‌خار غم ز گلشن شادی گلی برم

پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم

وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم

روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو

وین پرده کبود تو بر یکدگر درم

از دور تو چه باک که من قطب ثابتم

[...]

مجیرالدین بیلقانی

هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم

ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم

اندر بها ز گوهر عالم فزون بود

هر در که من ز بحر تفکر بر آورم

عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب

[...]

سید حسن غزنوی

داند جهان که قره عین پیمبرم

شایسته میوه دل زهرا و حیدرم

دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم

چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم

دری پر از عجایب دریا شود به حکم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه