صدایی عمه زین طشت زر آید
که جانم از بدن خواهد بر آید
بگو ای عمه! در طشت این سر کیست؟
که از وی بوی مشک و عنبر آید
به لبهایش یزید دون زند چوب
که از دیده سرشکم یکسر آید
سر بابای مظلومم به طشت است
که در اشکم از چشم تر آید
مرا ای عمه! تاب دیدنش نیست
دعا کن تا که عمر من، سر آید
کنم جان را فدا در پای این سر
اگر یکدم مرا او در بر آید
سر چوب یزید ای عمه! بر دل
مرا خون ریزتر از خنجر آید
بروای عمه جان! برگو مزن چوب
مگر رحم اش به دل، این کافر آید
نیازآرد لبی را کز لطافت
خجل پیشش زلال کوثر آید
به جز ما عمه جان اینجا به گوشم
صدای رود رودی دیگر آید
گمانم مادرم زهرا زجنت
به حال زار و با چشم تر آید
یزید آیا جوابش را چه گوید
در این مجلس اگر پیغمبر آید
در این مجلس دلم می خواست عمه
علی با ذوالفقار از در، در آید
سر بابای خود در طشت بینم
چسان دیگر سرم در بستر آید
از این شوری که «ترکی» راست ترسم
که پیش از وعده شور محشر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زبان یک فردی است که به عمهاش زینب (پس از واقعه عاشورا) میگوید و در آن احساس ناراحتی و اندوه عمیقش را از دیدن سر پدرش، حسین، در طشت زر ابراز میکند. او بوی خوشی از سر پدرش حس میکند و نسبت به بیرحمی یزید و ضربه زدن او به لبهای حسین دلسوزی میکند. راوی از عمهاش میخواهد تا دعا کند که عمرش به سر بیاید، زیرا تاب دیدن این صحنه را ندارد. او از درد دلش میگوید و امیدوار است که در آن مجلس، پیغمبر یا علی (ع) ظاهر شوند و او بتواند سر پدرش را ببیند. احساس گناه و ترسی که از محشر دارد، در انتهای شعر به خوبی مشهود است و نشاندهنده غم و اندوه عمیق او از این واقعه تلخ است.
هوش مصنوعی: صدای عمه زین از طشت طلا به گوش میرسد و من احساس میکنم که جانم ممکن است از بدنم خارج شود.
هوش مصنوعی: بگو ای عمه! در این ظرف، سر کیست؟ که بوی خوشی چون مشک و عنبر از او به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: به لبهای او یزید بدطینت ضربه میزند، چون اشکهای من از چشمانم به تمام میریزد.
هوش مصنوعی: سر پدر مظلومم در ظرفی است و این موضوع باعث میشود که اشکم از چشمانم بریزد.
هوش مصنوعی: ای عمه! دیگر نمیتوانم تحمل کنم، دعا کن که عمر من به پایان برسد.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای این سر را در آغوش من بگیرد، جانم را فدای او میکنم.
هوش مصنوعی: ای عمه! سر چوب یزید بر دل من مانند خنجر زخم میزند و بیشتر از آن، خون میریزد.
هوش مصنوعی: به عمه جان بگو، دیگر مزاحم نشوید و چوب نزنید، مگر اینکه رحم به دل داشته باشید، چون این کافر خواهد آمد.
هوش مصنوعی: لبی نیاز دارد که به قدری نرم و دلنشین باشد که در مقام مقایسه، حتی زلال کوثر نیز در برابرش خجالت بکشد.
هوش مصنوعی: غیر از ما، هیچکس دیگر در اینجا نیست که صدای رود دیگری را بشنوم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد مادرم زهرا از درد و غم به حالتی دردناک و با چشمانی نگران به نزد من خواهد آمد.
هوش مصنوعی: یزید چه جوابی خواهد داد اگر در این مجلس پیامبر حاضر شود؟
هوش مصنوعی: در این جمع، آرزو داشتم که عمه علی با شمشیر ذوالفقار از در وارد شود.
هوش مصنوعی: میبینم که سر پدرم را در تشت قرار دادهاند، حالا چطور ممکن است که سر من بر روی بستر بیفتد؟
هوش مصنوعی: از این هیجانی که «ترکی» به وجود آورده است میترسم که قبل از موعد قیامت، شور و غوغای بزرگی برپا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو امرش از مظالم گه برآید
قضا با امرش از گردون درآید
چو خواهم مرغم از روزن درآید
زمین بشکافد و ماهی برآید
که چون خواهیم فرمانی درآید
ز ترسایی مسلمانی برآید
که را هجرت به پرسش کمتر آید
ز خون دل کنارش کم تر آید
نیارم بست در روی غمت در
که چون باد از ره روزن در آید
فرو شد در پیت روزم چه باک است
[...]
مرا، گرچه ز غم جان میبرآید
غم عشقت ز جانم خوشتر آید
درین تیمار گر یک دم غم تو
نپرسد حال من، جانم برآید
مرا شادی گهی باشد درین غم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.