گنجور

 
ترکی شیرازی

دختر شیر خدا کرد چو در شام مقام

صبح شد در نظرش تیره تر از ظلمت شام

آه و افسوس از آن دم که یزید از ره کین

خواند آن مشعل افروخته در مجلس عام

سر شرمندگی از فرط حیا داشت بزیر

نه مجال سخنش بود و، نه یارای کلام

دختر سبط نبی را به کنیزی خواندند

آنکه جبریل، بدی خام جدش چو غلام

جای در طشت طلا داد سر شه، چو یزید

چوب دردستی و، در دست دگربودش جام

زیر لب زینب غمدیده به گفتا که یزید

مکن آغاز به کاری که ندارد فرجام

این سر کیست؟ که از ظلم تو شد غرق به خون

جای در طشت زرش داده ای ای نسل حرام

این سری را که زنی چوب، تو هر دم به لبش

لب او بوسه گه ختم رسل بود مدام

نه حرامی که خدا گفته نموده است حلال

نه حلالی که نبی گفته نموده است حرام

از چه هر لحظه زنی بر لبر و دندانش چوب

جرم او چیست، گناهش چه و تقصیر کدام؟

به خدا صاحب این سر، پسر شیر خداست

جد او احمد و زهرای بتول او را مام

صاحب این سر دور از تن بی غسل و کفن

قره العین رسول است و حسین او را نام

«ترکی» آن دل که نسوزد به غریبی حسین

دل مخوانش که بود سخت تر از سنگ رخام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

به رکوع آر صراحی را در قبلهٔ جام

چون فرو ناله شود، باز درآور به قیام

از سجودش به تشهد بر و آنگه به سلام

زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام

امیر معزی

هست زلف و دهن و قد تو ای سیم اندام

جیم و میم و الف و قامت من هست چو لام

من یکی ام ز جمال تو مرا دور مکن

که جمالت نبود بی من بیچاره تمام

زلف مشکین تو دامی است پر از حلقه و بند

[...]

سوزنی سمرقندی

شاه برهان نسب آنست امام بن امام

خسرو شرع ملک زاده حسام بن حسام

آن حسام بن حسامی که حسام نظرش

هرگز از خصم بالزام نشد باز نیام

به حسامی ز نیام آخته شد زنده به مرگ

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام

حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام

خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا

بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام

مجد دین بوالحسن عمرانی آنکه به جود

[...]

ظهیر فاریابی

ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم

بی مقولات تو منطق ندهد داد کلام

جنس آن فصل که می رفت به هر نوع که هست

اگر از خاصه بود آن عرضی باشد عام

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه