گنجور

 
ترکی شیرازی

به شام گشت چو اندر خرابه، منزل زینب

فزون شد از الم کربلا، غم دل زینب

چو گشت قافلهٔ کربلا، روانه سوی شام

کسی نبود که بندد به ناقه، محمل زینب

چو آفتاب درخشنده تا به شام، زکوفه

سر حسین به نی بود در مقابل زینب

به پیش پیش کجاوه سر امام شهیدان

شبان تیره بدی جای شمع محفل زینب

میان را گه افتادی و گهی بنشستی

ز بس کشید سر ریسمان موکل زینب

کجایی ای شه دلدل سوار تا که بینی

چو گنج، کنج خرابه شداست منزل زینب

به غیر رنج و غم روزگار، بهره نبودش

مگر عجین شده با آب رنج و غم، گل زینب