گنجور

 
ترکی شیرازی

بابا کجایی از چه نیایی به دیدنم

کز درد اشتیاق تو کاهیده شد تنم

از کربلا به شام، بیا و نظاره کن

کنج خرابه، منزلم و خاک مسکنم

بذر محبت تو به دل کاشتم دریغ

بین خوشه خوشه سوخت زهجر تو خرمنم

یکتا در ثمین تو بودم ولی کنون

بنگر ز اشک، عقد گهرها به دامنم

من بلبل ریاض تو بودم به صد زبان

خاموش کرد گردش گردون، چو سوسنم

آخر نه من عزیز تو بودم پدر ببین

خوار و اسیر در کف یک شهر دشمنم

زین پیش طوق گردن من بود دست تو

اکنون ز ریسمان، شده مجروح گردنم

از ضرب نیزه پهلوو پشتم شده کبود

نیلی زسیلی است رخ پرتو افکنم

دشمن امان نداد که از آفتاب گرم

از گیسوان خود به تنت سایه افکنم

«ترکی» اگر به این غم و حسرت، روم به خاک

هر سال بردمد گل حسرت، ز مدفنم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

هرگه که من به زلف وی اندر نگه کنم

شادی و خرمی ز دل خویش برکنم

گردد روان سرشکم و گردد تپان دلم

گردد نژند جانم و گردد نوان تنم

هرگه که دست بر شکن زلف او برم

[...]

سوزنی سمرقندی

ای نجم دین به خط تو عثمان نداد سیم

نه جمله بی میخم باوی چه فن زنم

دل برکنم ز سیم تو تا از برای سیم

آلات روی عثمان چون سیم برکنم

تو بشکنی برای آنچه دهی خط نجم را

[...]

انوری

ای بارگاه صاحب عادل خود این منم

کز قربت تو لاف زمین بوس می‌زنم

تا دامن بساط ترا بوسه داده‌ام

بر جیب چرخ می‌سپرد پای دامنم

تا پای بر مساکن صحنت نهاده‌ام

[...]

سید حسن غزنوی

جان میبرد به عشرت حوران گلشنم

تن می کشد به خدمت دیوان گلخنم

عیسی است جان پاک و خرست این تن پلید

پیکار خر همی همه بر عیسی افکنم

تن دیو و جان فرشته و من نقش دیو شوم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

کوه بلاشدست ز رنج جرب تنم

بیچاره من که کوه بناخن همی کنم

رگهای من چو چنگ برون آمده ز پوست

پس من بناخنان خود آن رگ همی زنم

چون چوب خرگهست برو برپشیزها

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه