تا سایهٔ تو بود پدر جان به سر من
روشن شب تاریک بدی در نظرم من
دامان تو آرامگهم بود شب و روز
تو رفتی و از هجر تو خون شد جگر من
اکنون به رخم شمر زند سیلی بیداد
رحمی نکند بر من و، بر چشم تر من
من مرغ خوش الحان گلستان تو بودم
گردون، زچه بشکست ز کین بال و پر من
من طفلم و اندوه فراق تو گران است
از بار غم هجرتو خم شد کمر من
ای کاش! برون نامده بودم ز مدینه
یا کاش به کوفه نفتادی گذر من
تا کرب و بلا همسفرم بودی و اکنون
تا شام بود شمر و سنان، همسفر من
دشمن بردم از سر کویت به اسیری
آیا که رساند به تو روزی خبر من
در سینه دلم خون شده از هجر، دمادم
خونابه روان است ز راه بصر من
من رفتم و ترسم که ز هجر تو بمیرم
آگه شوی آندم که نباشد اثر من
«ترکی» رگ خون از بصر خلق گشاید
این نظم جگرسوز تر از نیشتر من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده از درد و رنج فراق محبوبش سخن میگوید. او به پدرش اشاره میکند که در سایهاش آرامش داشته و اکنون با رفتنش، زندگیاش پر از غم و اندوه شده است. او از نسبت خود با محبوبش به عنوان مرغ خوش الحان و از تحمل مصائب فراق سخن میگوید. گوینده آرزو میکند کاش هرگز از مدینه خارج نشده یا به کوفه نرفته بود، چرا که هر دو جا برایش پر از درد و غم هستند. او به شدت از بیوفایی دشمنان و خستگی ناشی از این فراق رنج میبرد و در نهایت ابراز نگرانی میکند که ممکن است در این حالتی که دارد بمیرد و محبوب از حال او خبر نداشته باشد. شعر به شدت احساسی و پر از اندوه است و نشاندهندهی عمیقترین احساسات انسانی در مواجهه با جدایی و دلتنگی است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سایهٔ تو بر سرم بود، پدر جان، شب تاریک برای من روشن به نظر می آمد.
هوش مصنوعی: محل آرامش من همیشه دامن تو بود، اما حالا که رفتهای، دوری تو باعث شده است دلم خون شود.
هوش مصنوعی: اکنون با شدت و بیرحمی به من ضربه میزند، و نه تنها بر من، بلکه بر چشمان اشکآلود من هم رحم نمیکند.
هوش مصنوعی: من پرندهای خوشصدا در باغ تو بودم، اما به دلیل کینهجویی زندگی، بال و پر من شکسته شد.
هوش مصنوعی: من هنوز کودک هستم و دلتنگی برای دوری تو بر من سنگینی میکند. بار غم جدایی تو باعث شده است که کمرم خم شود.
هوش مصنوعی: ای کاش از مدینه بیرون نیامده بودم یا ای کاش به کوفه نمیرفتم.
هوش مصنوعی: در گذشته، در سفر به کربلا همواره با من بودی و حالا در مسیر به شام، شمر و سنان همسفر من شدهاند.
هوش مصنوعی: آیا دشمن من را از جلوی در خانهات به اسیری برده است، تا خبری از من به تو برساند؟
هوش مصنوعی: دلم به خاطر دوری و جدایی پر از غم و اندوه است و به طور مداوم اشکهایم از چشمانم سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: من از تو دور شدم و نگرانم که از دلتنگیام بمیرم. اگر زمانی متوجه شوی چطور به خاطر نبودنم رنج میکشم، دیگر اثری از من نخواهد بود.
هوش مصنوعی: ترکیب خون و چشم مردم، شعری به طرز دلخراشی است که از احساسات عمیق و دردهای درونی من سرچشمه میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بر من کارد کشیده بر من
گفتا که: درین شهر تو باشی یا من؟!
ایدون که دل دوست ز دشمن شده ایمن
بر خیز و بزن ساغری از کله دشمن
بنشین و بده باده ای از خون هریمن
کامروز سلیمانراست بر تخت نشیمن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.