کسایی » دیوان اشعار » شعر و غزل
ای آنکه جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل از تُنبُل و ترفند
زیبا بود ار مرو بنازد به کسایی
چونانکه جهان جمله به استاد سمرقند
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۲۴ - به شاهد لغت پازند، بمعنی اصل کتاب و اوستا گزارش
گویند نخستین سخن از نامه پازند
آنست که با مردم بد اصل مپیوند
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰
اَلمِنهٔ لله که به اقبال خداوند
شادند چه بیگانه و چه خویش و چه پیوند
المِنهٔ لله که مرا زهرهٔ آن است
کایم گه و بیگاه بهنزدیک خداوند
المنهٔ لِلّه که هم آخر بِبَر آمد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در وصف حال خویش
از قصه دوشینه من تا که خداوند
آگاه شود میبسرایم سخنی چند
دوشینه مرا انده آن نامده فرزند
بربست به صد بند و فرو داشت به صد بند
تا صبح به من خیل خیالات فرستاد
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - قصیده
لطف ملک العرش به من سایه برافکند
تا بر دل گم بوده مرا کرد خداوند
دل گفت له الحمد که بگذشتم از آن خوف
جان گفت له الفضل که وارستم ازین بند
چون کار دلم ساخته شد ساختم از خود
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰
ای زلف تو دام دل دانا و خردمند
دشوار جهد دل که در افتاد درین بند
اندر دل من بود نهالی ز صبوری
بادی بوزید از تو و از بیخ برافگند
بودیم خردمند، که زد عشق تو بر ما
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱
عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند
سلطان ننهد بنده محنت زده را بند
ای یار عزیز، انده دوری تو چه دانی؟
من دانم و یعقوب، فراق رخ فرزند
عیبم مکن، ای خواجه که در عالم معنی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
سرّیست مرا با تو که اغیار نداند
کاسرار می عشق تو هشیار نداند
در دایرهی عشق هر آنکس که نهد پای
از شوق خطت نقطه ز پرگار نداند
گر بلبل دلسوخته بیرون رود از باغ
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند
سلطان ننهد بنده محنت زده را بند
ای یار عزیز انده دوری تو چه دانی
من دانم و یعقوب فراق رخ فرزند
از دیده ی رود آور اگر سیل برانم
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان ایران کریم خان زند و ذم حاکم اصفهان
ای سرو گل اندام من، ای نخل برومند؛
ای تلخ کن کام من، ای ماه شکر خند
ای مرغ دلم فاخته و، نخل قدت سرو؛
وی طایر روحم مگس و، شهد لبت قند
ای روی تو باغی، که جهان کرده معطر؛
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۳۸
با سرو سزد نخل دلارای تو مانند
ای شاخ برومند
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۳۸
دادم به گرفتاری اعدا زن و فرزند
چه خویش و چه پیوند
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹
آنان که حجاب تن و جان را بدریدند
در پرده بجز شاهد جانانه ندیدند
پیمانه بدادند و قدح باز گرفتند
گفتند هنیئا لک و پاسخ بشنیدند
یک طایفه ی رشته تسبیح گرفتند
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - در توسّل به حضرت سیدالشهدا (ع) جهت رفع مرض طاعون
ای روز ازل داده به درگاه خداوند
جان و تن و اموال و عیال و زن و فرزند
بر خاک نشینان ره این واقعه مپسند
تا خصم از این غصّه بیفتد به دلش بند
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶
گفتم منت آنروز تو خرم زی و خرسند
بادت شجر حسن ثمربخش و برومند
بر وعده خوبان نتوان بست دلی چند
چندان به نباشند چو بر وعده خود بند
عهدی که نمایند نپایند به پیوند
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰
در، بند توام ای بت تجریش به دربند
بخرام به دربند ببین خسته در، بند
انگشت تو، بر قفل مهمات کلید است
زان باز بود، بر رخ تو، هر درو دربند
از فیض تو تجریش و جماران و دزاشیب
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳
ماه رمضان روی نهان کرد اگر چند
دلهای کسان را همه اندر تعب افکند
چندانکه بد از روزه دل مردم غمگین
شد ز آمدن عید درونها همه خرسند
عید آمدن و رفتن روزه شده توأم
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
امید که یزدانش به پیری برساند
نه ساله ما را که چو نه ماهه شمارند
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۸ - در مدح نصرة الدوله عم زاده ناصرالدین شاه در تبریز گفته
برخیز که باید به قدح خون رز افگند
کِامد مهِ فروردین تا شد مهِ اسفند
آورد نسیم آنچه همی باید آورد
افگند صبا آنچه همی شاید افگند
وقتست نگارا که تو هم چهره فروزی
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - آمال شاعر
فروردین آمد، سپس بهمن و اسفند
ای ماه بدین مژده بر آذر فکن اسپند
ورگویی ما آذر و اسپند نداربم
آن خال سیه چیست برآن چهرهٔ دلبند؟
غمنیست گر اینخانه تهیاز همه کالاست
[...]