عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند
سلطان ننهد بنده محنت زده را بند
ای یار عزیز انده دوری تو چه دانی
من دانم و یعقوب فراق رخ فرزند
از دیده ی رود آور اگر سیل برانم
چون دجله ی بغداد شود دامن الوند
عیبم مکن ای خواجه که در عالم معنی
جهلست خردمندی و دیوانه خردمند
تا جان بود از مهر رخش برنکنم دل
گر میر نهد بندم و گر پیر دهد پند
آن فتنه کدامست که بنیاد جهانی
چون پرده ز رخسار برافکند بر افکند
بر من مفشان دست تعنّت که بشمشیر
از لعل تو دل برنکنم چون مگس از قند
در دیده ی من حسرت رخسار تو تا کی
در سینه ی من آتش هجران تو تا چند
ناچار چو شد بنده ی فرمان تو خواجو
چون گردن طاعت ننهد پیش خداوند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و دردناک عاشقانه اشاره میکند. او میگوید که افراد عاقل نمیتوانند به عاشق دلسوخته نصیحت کنند و سلطان نمیتواند بندهای رنجدیده را در بند نگه دارد. شاعر از محبوبش میخواهد که با دوریاش آزارش نرساند و به یاد میآورد که یعقوب هم به دلیل فراق فرزندش غمگین بود. او عشقش را یک حقیقت میداند و از انتقاد دیگران از خود میخورد. شاعر میگوید که حتی اگر تحت فشار قرار بگیرد، نمیتواند عشقش را فراموش کند. او در نهایت میگوید که به فرمان محبوبش تسلیم است، حتی اگر این فرمان سخت باشد. این شعر نشاندهنده عمق احساسات عاشقانه و سختیهای ناشی از جدایی است.
هوش مصنوعی: عاقل به عاشق دلسوخته نصیحت نمیکند و سلطان هم بر بندهای که در زحمت است، فشار نمیآورد.
هوش مصنوعی: ای دوست گرامی، تو از غم جدایی من چه میدانی؟ تنها من هستم که این درد را احساس میکنم، همچنان که یعقوب از فراق چهره فرزندش رنج میبرد.
هوش مصنوعی: اگر سیل از چشمهسار من روان شود، مانند دجلهی بغداد خواهد شد و دامن کوه الوند را پر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای آقا، مرا سرزنش نکن، زیرا در دنیای معنوی، بیخبری از دانایی و عقل، خردمندان را هم دیوانه میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهام، هرگز عشق چهرهات را از دل نمیزنم. حتی اگر پادشاهی من را در بند کند یا یک پیر به من نصیحت کند، باز هم به عشق تو وفادار خواهم ماند.
هوش مصنوعی: فتنهای که به پا خواهد شد، به این شدت است که مانند پردهای بر چهره دنیا را کنار میزند و همه چیز را به هم میریزد.
هوش مصنوعی: دستزدن به من با سختگیری نکن، زیرا همانطور که مگس از قند فاصله نمیگیرد، من هم از زیباییهای تو دل نمیکَنم.
هوش مصنوعی: در چشمان من، همیشه حسرت چهره تو وجود دارد و در قلب من، آتش جدایی و فراق تو نمیگذارد که آرامش پیدا کنم. این حالت تا کی ادامه خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: وقتی که بنده مجبور به اطاعت از فرمان تو شود، مانند کسی است که در برابر خداوند سر تسلیم فرود نمیآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل از تُنبُل و ترفند
زیبا بود ار مرو بنازد به کسایی
چونانکه جهان جمله به استاد سمرقند
گویند نخستین سخن از نامه پازند
آنست که با مردم بد اصل مپیوند
اَلمِنهٔ لله که به اقبال خداوند
شادند چه بیگانه و چه خویش و چه پیوند
المِنهٔ لله که مرا زهرهٔ آن است
کایم گه و بیگاه بهنزدیک خداوند
المنهٔ لِلّه که هم آخر بِبَر آمد
[...]
از قصه دوشینه من تا که خداوند
آگاه شود میبسرایم سخنی چند
دوشینه مرا انده آن نامده فرزند
بربست به صد بند و فرو داشت به صد بند
تا صبح به من خیل خیالات فرستاد
[...]
لطف ملک العرش به من سایه برافکند
تا بر دل گم بوده مرا کرد خداوند
دل گفت له الحمد که بگذشتم از آن خوف
جان گفت له الفضل که وارستم ازین بند
چون کار دلم ساخته شد ساختم از خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.