ای زلف تو دام دل دانا و خردمند
دشوار جهد دل که در افتاد درین بند
اندر دل من بود نهالی ز صبوری
بادی بوزید از تو و از بیخ برافگند
بودیم خردمند، که زد عشق تو بر ما
دیوانگی آورد و نماندیم خردمند
شیرینست دروغ تو، ز هم ارچه زنی لاغ
حلوا نتوان خورد ازینسان که تو سوگند
ای باد، بجنبان سر آن زلف و ببخشای
بر حال پریشان پریشان شده ای چند
در آرزوی یک سخن تلخ بمردم
روزی نشد از دولت آن لعل شکر خند
اصحاب هوس چاشنی عشق، چه دانند؟
لذت ندهد تشنه می را شکر و قند
بگذار که بیرون رود از پرده دل راز
کاین پرده نمانده ست کنون قابل پیوند
هرگز نرود نقش رخت از دل خسرو
زان گونه که از ران سگان داغ خداوند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و فریبندگی زلف معشوق اشاره میکند و از دشواریهای عشق و دیوانگی ناشی از آن میگوید. او به درخت صبوری در دلش اشاره میکند که باد عشق معشوق آن را از بیخ برکنده است. شاعر بهطور متناقضی خود را خردمند میداند، ولی به خاطر عشق، دیوانه شده است. او به شیرینی دروغهای معشوق اشاره میکند و از بیحوصلگی و بیحالیاش در آرزوی یک کلام تلخ گلایه دارد. در نهایت، او به این فکر میکند که راز دلش نباید پنهان بماند و تاثیر عشق در دلش را اجتنابناپذیر میداند، چرا که عشق به گونهایی عمیق در وجودش نقش بسته است.
هوش مصنوعی: زلف تو همچون دام برای دلهای باهوش و حکیم است، و دل که در این تله گرفتار شده، به سختی میتواند از آن رها شود.
هوش مصنوعی: در دل من درختی از صبر و استقامت وجود داشت که بادی از جانب تو وزید و آن را از ریشه برانید.
هوش مصنوعی: ما در گذشته افرادی عاقل و خردمند بودیم، اما عشق تو بر ما چنان تأثیر گذاشت که دیگر دیوانه شدیم و عقلت را از دست دادیم.
هوش مصنوعی: دروغ تو به قدری شیرین و جذاب است که حتی اگر از هم جدا شوی، مثل حلوای لاغر نمیتوان از آن لذت برد. در واقع، تو آنقدر تاثیرگذار هستی که سوگند و قسمهایت هم بر زندگیام تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: ای باد، برو و زلف آن دختر را به بازی بگیر و بر حال بیتاب و نگران او رحم کن.
هوش مصنوعی: من همیشه منتظر یک حرف bitter بودم، و روزی نیامد که از خوشبختی آن لعل شیرین خندان بکاهد.
هوش مصنوعی: دوستانی که تنها به دنبال خوشیها هستند، چه چیزی از عشق میدانند؟ شکر و قند نمیتواند تشنهای را که به دنبال شراب است، سیراب کند.
هوش مصنوعی: اجازه بده که راز دل که در پس این پرده بود، اکنون بیرون بیاید؛ چرا که این پرده دیگر جای مناسبی برای نگهداری آن نیست.
هوش مصنوعی: هرگز تصویر تو از دل خسرو پاک نمیشود، همانطور که اثر داغ خداوند از ران سگها محو نمیگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل از تُنبُل و ترفند
زیبا بود ار مرو بنازد به کسایی
چونانکه جهان جمله به استاد سمرقند
گویند نخستین سخن از نامه پازند
آنست که با مردم بد اصل مپیوند
اَلمِنهٔ لله که به اقبال خداوند
شادند چه بیگانه و چه خویش و چه پیوند
المِنهٔ لله که مرا زهرهٔ آن است
کایم گه و بیگاه بهنزدیک خداوند
المنهٔ لِلّه که هم آخر بِبَر آمد
[...]
از قصه دوشینه من تا که خداوند
آگاه شود میبسرایم سخنی چند
دوشینه مرا انده آن نامده فرزند
بربست به صد بند و فرو داشت به صد بند
تا صبح به من خیل خیالات فرستاد
[...]
لطف ملک العرش به من سایه برافکند
تا بر دل گم بوده مرا کرد خداوند
دل گفت له الحمد که بگذشتم از آن خوف
جان گفت له الفضل که وارستم ازین بند
چون کار دلم ساخته شد ساختم از خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.