گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کسایی

ای آنکه جز از شعر و غزل هیچ نخوانی

هرگز نکنی سیر دل از تُنبُل و ترفند

زیبا بود ار مرو بنازد به کسایی

چونانکه جهان جمله به استاد سمرقند

امیر معزی

اَلمِنهٔ لله که به‌ اقبال خداوند

شادند چه بیگانه و چه خویش و چه پیوند

المِنهٔ لله که مرا زهرهٔ آن است

کایم گه و بیگاه به‌نزدیک خداوند

المنهٔ لِلّه‌ که هم آخر بِبَر آمد

[...]

سوزنی سمرقندی

از قصه دوشینه من تا که خداوند

آگاه شود می‌بسرایم سخنی چند

دوشینه مرا انده آن نامده فرزند

بربست به صد بند و فرو داشت به صد بند

تا صبح به من خیل خیالات فرستاد

[...]

خاقانی

لطف ملک العرش به من سایه برافکند

تا بر دل گم بوده مرا کرد خداوند

دل گفت له الحمد که بگذشتم از آن خوف

جان گفت له الفضل که وارستم ازین بند

چون کار دلم ساخته شد ساختم از خود

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای زلف تو دام دل دانا و خردمند

دشوار جهد دل که در افتاد درین بند

اندر دل من بود نهالی ز صبوری

بادی بوزید از تو و از بیخ برافگند

بودیم خردمند، که زد عشق تو بر ما

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه