گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۳

 

شاها کرمی کن و مکن جنگ

زنهار مکن به جنگ آهنگ

گر جنگ کنی ملازمانت

اشکسته شوند و سخت دلتنگ

بشنو سخنی ز نعمت‌اللّه

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۵

 

دل طالب یار و یار در دل

جان در غم هجر دوست واصل

حاصل درد است عاشقان را

خود خوشتر از این کجاست حاصل

درمان درد است و درد درمان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۸

 

مائیم ز نار عشق آدم

مائیم ز نور مهر خاتم

ما در دم عشق همچو نائیم

او در دم ما چو روح در دم

دردیست مرا ورای درمان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۲

 

در آینهٔ وجود آدم

دیدیم جمال اسم اعظم

معنی محمدی بدیدیم

در صورت نازنین آدم

دیدیم که اوست غیر او نیست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۶

 

مقصود توئی ز جمله عالم

ای مظهر عین اسم اعظم

در حسرت جرعه ای ز جامت

جان بر کف دست می نهد جم

ای آخر انبیاء به صورت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۹

 

در مجمر عشق سوخت عودم

آتش شدم و نماند دودم

از دیدن غیر دیده بستم

تا دیده به روی او گشودم

چون سایه به آفتاب بنمود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۲

 

دل دارم و جان بدو سپردم

نیکی کردم نکو سپردم

با زلف نگار عهد بستم

بشکستم و مو به مو سپردم

هر نقش که در خیال آمد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۲

 

می خوردم و از خمار رستم

مخمور نیم که مست مستم

در کوی فنا فتاده بودم

ساقی باقی گرفت دستم

رندانه حریف می فروشم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۳

 

بگذر ز وجود و ز عدم هم

بگذر ز حدوث وز قدم هم

در آب بشو کتاب معقول

بشکن تو دوات را قلم هم

رو دنیی و آخرت رها کن

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۱

 

مستیم و خراب و می پرستیم

پنهان چه کنیم مست مستیم

گوئی مستی و رند و عاشق

آری مستیم و رند هستیم

برخواسته از سریر هستی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶

 

ما زنگ ز آینه زدودیم

در آینه روی خود نمودیم

رندانه در شرابخانه

بر جملهٔ عاشقان گشودیم

مستانه به یک کرشمهٔ دل

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۰

 

میخانهٔ ذوق درگشادیم

مستانه صلای عام دادیم

هر جا دیدیم یار رندی

جامی به کفش روان نهادیم

میخواری و عشقبازی آموز

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۱

 

ما آینه در نمد کشیدیم

دامن ز خودی خود کشیدیم

پرگار صفت به گرد نقطه

خط بر سر نیک و بد کشیدیم

بودیم حباب و غرقه گشتیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۲

 

عشق است که مبتلای اوئیم

در هر حالی برای اوئیم

مستیم و حریف می فروشیم

خاک در آن سرای اوئیم

دل داده به باد در خرابات

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۳

 

زنده به حیات عشق اوئیم

پیوسته به عشق او نکوئیم

ما ساده دلیم و آینه هم

با او یک رو و رو بروئیم

گوئیم هر آنچه او بگوید

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۰

 

در جام جهان نما جهان بین

در آینه عین ما روان بین

جامی به کف آر عارفانه

معشوقهٔ جمله عاشقان بین

بر دیدهٔ ما نشین زمانی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۴

 

جامیم و شراب این عجب بین

مستیم و خراب این عجب بین

این طرفه که هم مئیم و هم جام

هم آب و حباب این عجب بین

در صورت موج و جو و دریا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۶

 

ای دل ز جهان ، جهان گذر کن

در عالم عاشقی سفر کن

از خلوت صومعه برون آی

در گوشهٔ میکده مقر کن

در بحر محیط حال حل شو

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۷

 

در چشم پر آب ما نظر کن

هر سو برو و ز ما خبر کن

سودای میان تهی چه داری

رندانه بیا ز سر به در کن

خاک کف پای عاشقان شو

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۲

 

در صحبت ما همه صفاین

ما را همه ذوق از خداین

تا روز صفا و ذوق مستی است

کامشب یاران حریف ماین

رندان مستند و لاابالی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۱
sunny dark_mode